گنجور

شمارهٔ ۹۴

گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست
چه بویست کارام دل می برد
مگر بوی زلف دلارام ماست
عجب دارم از جعد مشکین او
که با اوست دایم پریشان چراست
نه تنها بدامش نهم پای بند
بهر تار مویش دلی مبتلاست
تو گوئی که صد فتنه بیدار شد
چو جادویش از خواب مستی بخاست
بتا بیش ازین قصد آزار من
مکن زانک هر نیک و بد را جز است
گدائی چو خواجو چه قدرش بود
که در خیل خوبان سلیمان گداست

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گر از جور جانان ننالی رواست
که دردی که از دوست باشد دواست
هوش مصنوعی: اگر بابت ظلم و بی‌مهری معشوق شکایت نکنی، اشکالی ندارد؛ زیرا دردی که از دوست می‌کشی، خود درمانی دارد.
چه بویست کارام دل می برد
مگر بوی زلف دلارام ماست
هوش مصنوعی: جز بوی خوش موی زیبای معشوق، چه چیزی می‌تواند دل را به جایی ببرد و آرامش بخشد؟
عجب دارم از جعد مشکین او
که با اوست دایم پریشان چراست
هوش مصنوعی: من از حالت پیچیده و زیبای موهای مشکی او شگفت‌زده‌ام که با وجود حضور دائمی‌اش، همچنان در دل من احساس پریشانی و گیجی وجود دارد.
نه تنها بدامش نهم پای بند
بهر تار مویش دلی مبتلاست
هوش مصنوعی: من فقط به خاطر یک تار موی او، که دل مرا به خود مشغول کرده، خودم را به دام او نمی‌اندازم.
تو گوئی که صد فتنه بیدار شد
چو جادویش از خواب مستی بخاست
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که زمانی که جادوگر از خواب غفلت بیدار می‌شود، صدها مشکل و آشفتگی به وجود می‌آید.
بتا بیش ازین قصد آزار من
مکن زانک هر نیک و بد را جز است
هوش مصنوعی: ای محبوب، بیش از این قصد اذیت کردن من را نداشته باش، زیرا هر خوبی و بدی در این دنیا جز از جانب تو نیست.
گدائی چو خواجو چه قدرش بود
که در خیل خوبان سلیمان گداست
هوش مصنوعی: خواجو، حتی اگر در جمع زیبایی‌های سلیمان باشد، در نظر می‌آید که او همواره در مقام گدا و نیازمند است.

حاشیه ها

1399/03/24 07:05
زامین خسروی

در بیت چهارم”نهم” غلط و بی معنیست و “منم” درست است
نه تنها یه دامش منم پای بند