گنجور

شمارهٔ ۹۳

سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
چو آن نگار جفاپیشه دست من نگرفت
بسا که چهره ام از خون دل نگار گرفت
سرشک بود که او روی ما نگه می داشت
چه او فتاد که او هم ز ما کنار گرفت
مگیر زلف سیاهش ببوی دانه خال
که بهر مهر نشاید میان مار گرفت
دلم چو بی رخ زیبای او کنار نداشت
قرار در خم آن زلف بیقرار گرفت
ز روزگار نه بس بود جور و غصّه مرا
که چشم شوخ تو هم خوی روزگار گرفت
شکنج موی تو آورد ماه را در دام
کمند زلف تو خورشید را شکار گرفت
بخواب نرگس مست تو ناتوان دیدم
ز جام باده سحرش مگر خمار گرفت
درون خاطر خواجو حریم حضرت تست
بجز تو کس نتواند درو قرار گرفت

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سپیده دم که جهان بوی نوبهار گرفت
صبا نسیم سر زلف آن نگار گرفت
هوش مصنوعی: در صبحگاه که دنیا عطر بهار را به خود گرفت، نسیم ملایمی سراغ موهای آن معشوق را گرفت.
بگاه بام دلم در نوای زیر آمد
چو بلبل سحری نالهای زار گرفت
هوش مصنوعی: در اوایل صبح، قلبم به صدای لطیف و غم‌انگیزی گوش سپرد که شبیه ناله‌های بلبل در سحرگاه بود.
چو آن نگار جفاپیشه دست من نگرفت
بسا که چهره ام از خون دل نگار گرفت
هوش مصنوعی: وقتی آن معشوق خیانتکار دست مرا نگرفت، چهره‌ام از اندوه و رنجی که کشیده‌ام، رنگ خون به خود گرفت.
سرشک بود که او روی ما نگه می داشت
چه او فتاد که او هم ز ما کنار گرفت
هوش مصنوعی: او چشمی به ما داشت که به خاطر اشک‌هایمان می‌درخشید، اما اکنون از ما فاصله گرفته و نگاهش را برگردانده است.
مگیر زلف سیاهش ببوی دانه خال
که بهر مهر نشاید میان مار گرفت
هوش مصنوعی: زلف سیاه او را به بوی دانه خال نچسبان، زیرا برای محبت جای مار گرفتن مناسب نیست.
دلم چو بی رخ زیبای او کنار نداشت
قرار در خم آن زلف بیقرار گرفت
هوش مصنوعی: دل من بدون چهره زیبای او آرامش ندارد و در خم آن زلف آشفته‌اش، آرامش پیدا کرده است.
ز روزگار نه بس بود جور و غصّه مرا
که چشم شوخ تو هم خوی روزگار گرفت
هوش مصنوعی: روزگار به من بسنده نکرده است با درد و غم، حالا حتی نگاه playful و شوخ تو هم به خصائص این روزگار اضافه شده است.
شکنج موی تو آورد ماه را در دام
کمند زلف تو خورشید را شکار گرفت
هوش مصنوعی: موهای تو به قدری زیبا و دلربا هستند که ماه را به دام می‌اندازند و زلف‌های تو خورشید را به اسیری در می‌آورند.
بخواب نرگس مست تو ناتوان دیدم
ز جام باده سحرش مگر خمار گرفت
هوش مصنوعی: در خواب نرگس سرمست تو، دیدم که رمق این دنیا را ندارد. انگار که از جام نوشیدن باده سحر، خوابش گرفته است.
درون خاطر خواجو حریم حضرت تست
بجز تو کس نتواند درو قرار گرفت
هوش مصنوعی: در دل خواجو، جایگاه و حریم تو وجود دارد و هیچ‌کس دیگر نمی‌تواند در این مکان آرامش پیدا کند.