گنجور

شمارهٔ ۸۷

بتی که طرّه او مجمع پریشانیست
لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست
بعکس روی چو مه قبله مسیحائیست
بکفر زلف سیه فتنه ی مسلمانیست
مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت
عجیب مدار که اشکم چو لعل پیکانیست
خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب
محققست که او ابن مقله ثانیست
دل شکسته که مجذوب سالکش خوانند
ز کفر زلف بتان در حجاب ظلمانیست
نظر بعین طبیعت مکن که از خوبان
مراد اهل نظر اتّصال روحانیست
پری رخا چکنم گر نخوانمت شب و روز
چرا که چاره ی دیوانگان پری خوانیست
بیا که جان عزیزم فدای لعل لبت
که با لب تو دلم را محبّتی جا نیست
تو شاه کشور حسنی و حاجبت ابرو
ولی خموش که بس حاجبی به پیشانیست
چنین که می کند از قامت تو آزادی
کمینه بنده قدّ تو سرو بستانیست
مپوش چهره که از طلعت تو خواجو را
غرض مطالعه ی سرّ صنع یزدانیست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بتی که طرّه او مجمع پریشانیست
لب شکر شکنش گوهر بدخشانیست
هوش مصنوعی: موی او نماد زیبایی و جذابیت است و لب‌هایش مانند شکر شیرین و زیبا، گنجینه‌ای ارزشمند و گرانبها به حساب می‌آید.
بعکس روی چو مه قبله مسیحائیست
بکفر زلف سیه فتنه ی مسلمانیست
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی و جذابیت چهره شخصی اشاره دارد که مانند ماه می‌درخشد و در عین حال زلف‌های مشکی او به نوعی فتنه و مشکلی برای مسلمانان تبدیل شده است. به نوعی در اینجا تضاد زیبایی و مسأله‌ای که ممکن است به وجود آورد، بیان شده است.
مرا که ناوک مژگانش از جگر بگذشت
عجیب مدار که اشکم چو لعل پیکانیست
هوش مصنوعی: من را که تیر مژگانش به دل نفوذ کرده جالب ندان که اشکم مانند لعلِ پیکانی است.
خطی که مردم چشمم نبشته است چو آب
محققست که او ابن مقله ثانیست
هوش مصنوعی: خطی که مردم بر چشمانم نوشته‌اند، مانند آبی است که حقیقت را اثبات می‌کند و او همانند ابن مقله دوم است.
دل شکسته که مجذوب سالکش خوانند
ز کفر زلف بتان در حجاب ظلمانیست
هوش مصنوعی: دل شکسته‌ای که به جذبه و کشش سالکش معروف شده، به دلیل زیبایی موهای بتی، در ظلمت و کفر غرق شده است.
نظر بعین طبیعت مکن که از خوبان
مراد اهل نظر اتّصال روحانیست
هوش مصنوعی: به زیبایی‌های ظاهری و دنیا توجه نکن، چون اهل بینش و درک حقیقی به اتحاد روحی با بزرگ‌ترین انسان‌ها و وارستگان دست می‌یابند.
پری رخا چکنم گر نخوانمت شب و روز
چرا که چاره ی دیوانگان پری خوانیست
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی چهره‌ات نگویم شب و روز چه کنم، زیرا تنها راه درمان دیوانگان یاد کردن از زیبایی توست.
بیا که جان عزیزم فدای لعل لبت
که با لب تو دلم را محبّتی جا نیست
هوش مصنوعی: بیا که جان گرامی‌ام فدای زیبایی لب‌هایت شود، زیرا عشق و محبت قلبم در لب‌های تو جایی ندارد.
تو شاه کشور حسنی و حاجبت ابرو
ولی خموش که بس حاجبی به پیشانیست
هوش مصنوعی: تو پادشاه زیبایی و ابروهایت مانند حاجب است، اما سکوت کن؛ زیرا خیلی‌ها هستند که در برابر تو به نظرت می‌رسند.
چنین که می کند از قامت تو آزادی
کمینه بنده قدّ تو سرو بستانیست
هوش مصنوعی: برخی افراد با قامت زیبا و آزاد تو، خود را محدود و کوچک احساس می‌کنند، مانند درخت سروی که در یک باغ به نظر می‌رسد.
مپوش چهره که از طلعت تو خواجو را
غرض مطالعه ی سرّ صنع یزدانیست
هوش مصنوعی: چهره‌ات را نپوشان، زیرا خواجو برای طرح سوالی دربارهٔ زیبایی‌های آفریدگار، به تماشای تو آمده است.