شمارهٔ ۸۴
چو از برگ گلشن سنبل دمیدست
ز حسرت در چمن گل پژمریدست
بعشوه توبه ی شهری شکستست
بغمزه پرده ی خلقی دریدست
ز روبه بازی چشم چو آهوش
دلم چون آهوی وحشی رمیدست
چو رویست آنکه در اوصاف حسنش
کمال قدرت بیچون پدیدست
چو نقّاش ازل نقش تو می بست
ز کلکش نقطه ئی بر گل چکیدست
تو گوئی در کارت مادر دهر
بشیر بیوفائی پروردیدست
ز گلزار جنان رضوان بصد سال
گلی چون عارض خوبت نچیدست
پریشانست زلفت همچو حالم
مگر حال پریشانم شنیدست
مسلمانان چه زلفست آن چه خواجو
بدان هندوی کافر بگرویدست
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چو از برگ گلشن سنبل دمیدست
ز حسرت در چمن گل پژمریدست
هوش مصنوعی: وقتی که عطر سنبل از باغ به مشام میرسد، به خاطر حسرتی که در دل دارد، گلهای دیگر در چمن پژمرده و غمگین هستند.
بعشوه توبه ی شهری شکستست
بغمزه پرده ی خلقی دریدست
هوش مصنوعی: شهری که به ظاهر توبه کرده، در دلش دردی پنهان دارد و به شکل خاصی بر پردهی رازهای مردم خط و خش میاندازد.
ز روبه بازی چشم چو آهوش
دلم چون آهوی وحشی رمیدست
هوش مصنوعی: چشمهایش مانند چشمان آهو است و بیتابی دل من مانند آهوی وحشی، از عشق او فرار میکند.
چو رویست آنکه در اوصاف حسنش
کمال قدرت بیچون پدیدست
هوش مصنوعی: چهرهاش آنچنان زیباست که تمامی ویژگیهای زیبایی در او به وضوح نمایان است و نشان از قدرت بینظیر او دارد.
چو نقّاش ازل نقش تو می بست
ز کلکش نقطه ئی بر گل چکیدست
هوش مصنوعی: هنگامی که هنرمند نخستین، تصویر تو را خلق میکرد، از قلم او نقطهای مانند قطرهای بر گل ریخته است.
تو گوئی در کارت مادر دهر
بشیر بیوفائی پروردیدست
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در کار تو، مادر زمان فرستادهای از بیوفایی را تربیت کرده است.
ز گلزار جنان رضوان بصد سال
گلی چون عارض خوبت نچیدست
هوش مصنوعی: در باغ بهشت، به مدت صد سال، گلی با زیبایی چهره تو چیده نشده است.
پریشانست زلفت همچو حالم
مگر حال پریشانم شنیدست
هوش مصنوعی: زلفهای تو به اندازه حال من آشفته است، مگر این که حال آشفته من را شنیده باشد.
مسلمانان چه زلفست آن چه خواجو
بدان هندوی کافر بگرویدست
هوش مصنوعی: مسلمانان، آن زلفی که خواجو را به دل این هندو کافر کشانده است، چه زیبایی دارد!

خواجوی کرمانی