گنجور

شمارهٔ ۸

یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
یاد باد آنکه ز نظّاره ی رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
یاد باد آنکه زرخسار تو هر صبحدمی
افق دیده پر از شعله ی خور بود مرا
یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
یاد باد آنکه ز روی تو و عکس می ناب
دیده پر شعشعه ی شمس و قمر بود مرا
یاد باد آنکه گرم زهره ی گفتار نبود
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
یاد باد آنکه چو من عزم سفر می کردم
بر میان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
یاد باد آنکه برون آمده بودی بوداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
یاد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
در دهان شکّر و در دیده گهر بود مرا

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

یاد باد آنکه بروی تو نظر بود مرا
رخ و زلفت عوض شام و سحر بود مرا
هوش مصنوعی: به یاد می‌آورم آن زمانی که نگاه من به تو بود و زیبایی چهره و موهایت برایم همچون نور صبح و شب اهمیت داشت.
یاد باد آنکه ز نظّاره ی رویت همه شب
در مه چارده تا روز نظر بود مرا
هوش مصنوعی: به یاد می‌آورم که آن شب‌هایی که به تماشای چهره‌ات نشسته بودم، به مدت چهارده شب تمام، همه روزها برای من پر از یاد تو بود.
یاد باد آنکه زرخسار تو هر صبحدمی
افق دیده پر از شعله ی خور بود مرا
هوش مصنوعی: به یاد آور آن زمان که چهره تو هر صبح افق را برای من پر از نور و شوق می‌کرد.
یاد باد آنکه ز چشم خوش و لعل لب تو
نقل مجلس همه بادام و شکر بود مرا
هوش مصنوعی: یادآوری می‌شود که آن زمان که زیبایی‌های چشمان تو و لب‌های سرخ‌ات باعث می‌شد تا مجلس ما پر از شادابی و دل‌انگیزی باشد، برای من همچون بادام و شکر شیرین بود.
یاد باد آنکه ز روی تو و عکس می ناب
دیده پر شعشعه ی شمس و قمر بود مرا
هوش مصنوعی: به خاطر می‌آورم آن زمان را که به خاطر چهره‌ات و تصویر می خالص، چشمانم پر از درخشش خورشید و ماه بودند.
یاد باد آنکه گرم زهره ی گفتار نبود
آخر از حال تو هر روز خبر بود مرا
هوش مصنوعی: به یاد دارم که حتی زمانی که کلامت گرم و دلنشین نبود، باز هم هر روز از حال و احوال تو باخبر بودم.
یاد باد آنکه چو من عزم سفر می کردم
بر میان دست تو هر لحظه کمر بود مرا
هوش مصنوعی: به یاد می‌آورم زمانی که عزم سفر می‌کردم، همیشه در کنار تو بودم و در هر لحظه احساس آرامش و پشتیبانی از تو داشتم.
یاد باد آنکه برون آمده بودی بوداع
وز سر کوی تو آهنگ سفر بود مرا
هوش مصنوعی: به خاطر دارم که زمانی از تو جدا شدم و از دیار تو به سفر می‌رفتم.
یاد باد آنکه چو خواجو ز لب و دندانت
در دهان شکّر و در دیده گهر بود مرا
هوش مصنوعی: به خاطر می‌آورم زمانی را که مثل خواجو، لب‌ها و دندان‌هایت برای من شیرین و چشم‌هایت گوهرنما بود.

حاشیه ها

1396/08/25 11:10
hossein

آیا منظور از «خور» در مصرع دوم از بیت سوم خورشید است؟

1396/09/24 01:11
جعفر مصباح

خور معرب هور یا خورشید
فردوسی:
نیروی یزدان که او داد زور
بلند آفرینندهُ ماه و هور

1396/09/24 01:11
جعفر مصباح

به نیروی یزدان که او داد زور
بلند آفرینندهُ ماه و هور