گنجور

شمارهٔ ۶۲

گفتمش روی تو صدره ز قمر خوبترست
گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست
گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند
گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست
گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر
گفت بگذر ز جهان زانکه جهان برگذرست
گفتمش قد بلنت بصنوبر ماند
گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
گفتمش خون جگر چند خورم در غم عشق
گفت داروی دلت صبر و غذایت جگرست
گفتمش درد من از صبر بتر می گردد
گفت درد دل این سوخته دلمان بترست
گفتمش ناله شبهای مرا نشنیدی
گفت از افغان توام شب همه شب دردسرست
گفتمش کار من از دست تو در پا افتاد
گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست
گفتمش کام دل خسته خواجو لب تست
گفت شک نیست که کام دل طوطی شکرست

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گفتمش روی تو صدره ز قمر خوبترست
گفت خاموش که آن فتنه دور قمرست
هوش مصنوعی: به او گفتم که چهره‌ات از تمام زیبایی‌ها زیباتر است، او گفت ساکت باش که این زیبایی، فریبنده و موقتی مانند زیبایی ماه است.
گفتم آن زلف و جبینم بچنین روز نشاند
گفت کان زلف و جبین نیست که شام و سحرست
هوش مصنوعی: گفتم آن مو و پیشانی من را چنین روزی نشان داد، گفت آن زلف و پیشانی نیست که فقط مخصوص صبح و شام باشد.
گفتم ای جان جهان از من مسکین بگذر
گفت بگذر ز جهان زانکه جهان برگذرست
هوش مصنوعی: به او گفتم ای عزیزترین وجود، از من ضعیف بگذر، او گفت از این دنیا بگذر، چرا که دنیا خود گذراست و پایدار نیست.
گفتمش قد بلنت بصنوبر ماند
گفت کاین دلشده را بین که چه کوته نظرست
هوش مصنوعی: به او گفتم قد تو به درخت صنوبر می‌ماند، اما او با نگاهی به دل خود گفت که ببین چه اندازه تنگ‌نظر است.
گفتمش خون جگر چند خورم در غم عشق
گفت داروی دلت صبر و غذایت جگرست
هوش مصنوعی: با او صحبت کردم و از غم عشقم شکایت کردم و پرسیدم که چه مقدار باید درد و رنج بکشم. او در پاسخ گفت که برای تسکین دلِ تو، صبر بهترین دارو است و غذای تو همین درد و رنجی است که می‌کشی.
گفتمش درد من از صبر بتر می گردد
گفت درد دل این سوخته دلمان بترست
هوش مصنوعی: به او گفتم که دردم از صبر بیشتر می‌شود. او نیز پاسخ داد که درد دل ما همچون تبر بر دل سوخته‌مان فرود می‌آید.
گفتمش ناله شبهای مرا نشنیدی
گفت از افغان توام شب همه شب دردسرست
هوش مصنوعی: به او گفتم که آیا ناله‌های شبانۀ من را نشنیدی؟ او پاسخ داد که صدای تو به قدری در تمام شب‌ها بلند است که دردسرهای شب را از آن نمی‌توان شنید.
گفتمش کار من از دست تو در پا افتاد
گفت این سر سبک امروز ز دستی دگرست
هوش مصنوعی: به او گفتم که کار من به خاطر تو دچار مشکل شده است. او پاسخ داد که امروز این دلخوشی دیگر به دست کسی دیگر است.
گفتمش کام دل خسته خواجو لب تست
گفت شک نیست که کام دل طوطی شکرست
هوش مصنوعی: به کسی که دلش شکسته و خسته است، گفتم که آرامش و لذت جان را در لب‌های تو می‌بینم. آن شخص پاسخ داد که هیچ تردیدی نیست که لذت واقعی برای طوطی، در شکر است.