شمارهٔ ۶۱
بوستان طلعتش را نو بهاری دیگرست
چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست
از میان جان من هرگز نمی گیرد کنار
گرچه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
تا لب میگون او در داد جان را جام می
چشم مست نیم خوابش را خماری دیگرست
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست
زاهدی در مذهب عشّاق کاری دیگرست
ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست
تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست
زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من
یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست
در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
شیر مردانرا اگر آهو شکارست این عجب
کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست
از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار
بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بوستان طلعتش را نو بهاری دیگرست
چشمم از عکس جمالش لاله زاری دیگرست
هوش مصنوعی: باغ زیبایی او بهاری تازه و زیبا دارد و چشمانم از دیدن زیباییاش مانند لالهزاری پر از گل و شکوه است.
از میان جان من هرگز نمی گیرد کنار
گرچه هر ساعت میانش در کناری دیگرست
هوش مصنوعی: هرگز از وجود من دور نمیشود، هرچند که هر لحظه در کنار کسی دیگر است.
تا لب میگون او در داد جان را جام می
چشم مست نیم خوابش را خماری دیگرست
هوش مصنوعی: وقتی که لبهای خوشرنگ او جانم را میگیرد، حتی در خواب نیز چشمم به میکده و حالت مستی دیگر مشغول است.
عاشقانرا با طریق زهد و تقوی کار نیست
زاهدی در مذهب عشّاق کاری دیگرست
هوش مصنوعی: عاشقان نیازی به راه و روش زهد و پارسایی ندارند. زاهدان در مذهب عاشقان، کار و رویکردی متفاوت دارند.
ایکه در حسن و لطافت در جهانت یار نیست
تا نپنداری که ما را جز تو یاری دیگرست
هوش مصنوعی: ای کسی که در زیبایی و نرمی، همتا و یاری در جهان نداری، تا اینگونه گمان نکنی که ما کسی جز تو را یاری داریم.
زلف مشکینت چرا آشفته شد چون کار من
یا ترا کاریست کو آشفته کاری دیگرست
هوش مصنوعی: چرا موهای سیاه و زیبایت به هم ریخته است؟ آیا به خاطر من است یا اینکه خودت در کار دیگری مشغولی که باعث به هم ریختگی شده؟
بارها گفتم که دل برگیرم از مهرت ولیک
بار عشقت بر دلم این بار باری دیگرست
هوش مصنوعی: هر بار که تصمیم میگیرم محبت تو را از دل بیرون کنم، اما دوباره بار سنگین عشق تو بر دلم نشسته است.
گرچه چین پیوسته در ابروی مشکینت خطاست
در خم زلف تو هر چین زنگباری دیگرست
هوش مصنوعی: هرچند وجود چینها و دندانهها در ابروی سیاهت نادرست است، اما هر دندانهای که در خم زلف تو است، زیبایی و جلوهای دیگر دارد.
شیر مردانرا اگر آهو شکارست این عجب
کاهوی چشم ترا هر دم شکاری دیگرست
هوش مصنوعی: اگر شیرهای دلیر و نیرومند، آهو را شکار کنند، جای تعجب است که چشم تو همیشه در پی شکار چیز دیگری باشد.
از جهان خواجو طریق عاشقی کرد اختیار
بختیار آنکس که او را اختیاری دیگرست
هوش مصنوعی: از دنیای خواجو، راه عاشقی را برگزید. خوشبخت آن کسی است که از اختیار و انتخاب دیگری برخوردار است.