شمارهٔ ۶۰
آن نه رویست مگر فتنه ی دور قمرست
وان نه زلفست و بناگوش که شام و سحرست
ز آرزوی کمرت کوه گرفتم هیهات
کوه را گرچه ز هر سوی که بینی کمرست
مردم چشمم ارت سرو سهی می خواند
روشنم شد که همان مردم کوته نظرست
اشک را چونکه بصد خون جگر پروردم
حاصلم از چه سبب زو همه خون جگرست
نسبت روی تو با ماه فلک می کردم
چون بدیدم رخ زیبای تو چیز دگرست
حیف باشد که بافسوس جهان می گذرد
مگذر ای جان جهان زانکه جهان برگذرست
اشک خونین مرا کوست جگر گوشه ی دل
زین صفت خوار مدارید که اصلی گهرست
قصه ی آتش دل چون بزبان آرم از آنک
شمع اگر فاش شود سرّ دلش بیم سرست
هر کرا شوق حرم باشد از آن نندیشد
که ره بادیه از خار مغیلان خطرست
گر بشمشیر جفا دور کنی خواجو را
همه سهلست ولی محنت دوری بترست
همه سرمستیش از شور شکر خنده ی تست
شور طوطی چه عجب گر ز برای شکرست
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آن نه رویست مگر فتنه ی دور قمرست
وان نه زلفست و بناگوش که شام و سحرست
هوش مصنوعی: آنچه که به نظر میرسد تنها زیبایی چهره است، در حقیقت یک فریب و جاذبه ناشی از گردش ماه است و آنچه به عنوان زلف و گوشواره دیده میشود، در واقع زیباییهای شب و روز را به یاد میآورد.
ز آرزوی کمرت کوه گرفتم هیهات
کوه را گرچه ز هر سوی که بینی کمرست
هوش مصنوعی: از آرزوی تو، کمر کوه را به دوش میکشم. هرچند که کوه را از هر طرف که نگاه کنی، باز هم حسی از کمر دارد.
مردم چشمم ارت سرو سهی می خواند
روشنم شد که همان مردم کوته نظرست
هوش مصنوعی: مردم که به قامت بلند و زیبای من مینگرند، در واقع دیدی محدود و سطحی دارند، و من تازه متوجه شدم که این نظرها از کجا ناشی میشود.
اشک را چونکه بصد خون جگر پروردم
حاصلم از چه سبب زو همه خون جگرست
هوش مصنوعی: من اشکهایم را با هزار درد و رنج ساختهام، اما نتیجهام چه بوده جز اینکه همهاش شده خون دل؟
نسبت روی تو با ماه فلک می کردم
چون بدیدم رخ زیبای تو چیز دگرست
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی صورت تو را دیدم، متوجه شدم که نسبت به ماه آسمان چیز دیگری وجود دارد و نمیتوان آنها را با هم مقایسه کرد.
حیف باشد که بافسوس جهان می گذرد
مگذر ای جان جهان زانکه جهان برگذرست
هوش مصنوعی: حیف است که انسان فقط به دنیای فانی و گذرا توجه کند. ای جان، از این دنیا عبور کن، زیرا دنیا خود به زودی گذشته و تمام میشود.
اشک خونین مرا کوست جگر گوشه ی دل
زین صفت خوار مدارید که اصلی گهرست
هوش مصنوعی: اشکهای خونین من برای کدامیک از شماست؟ ای جگر گوشهی دل، مرا به خاطر این صفت پست خوار نکنید، چون من اصل و گوهر دارم.
قصه ی آتش دل چون بزبان آرم از آنک
شمع اگر فاش شود سرّ دلش بیم سرست
هوش مصنوعی: اگر بخواهم داستان آتش درونم را بگویم، باید بدانم که اگر شمعی راز درونش را فاش کند، ممکن است در خطر باشد.
هر کرا شوق حرم باشد از آن نندیشد
که ره بادیه از خار مغیلان خطرست
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیارت حرم علاقهمند باشد، به خطرات راهی که از میان خارهای مغیلان میگذرد، فکر نمیکند.
گر بشمشیر جفا دور کنی خواجو را
همه سهلست ولی محنت دوری بترست
هوش مصنوعی: اگر با تندخویی و ستم، خواجو را دور کنی، همه چیز ساده به نظر میرسد، اما دشواری واقعی در تحمل رنج جدایی است.
همه سرمستیش از شور شکر خنده ی تست
شور طوطی چه عجب گر ز برای شکرست
هوش مصنوعی: همه خوشحالی و نشئهاش از شادی و خندهی توست. چه تعجبی دارد اگر طوطی هم به خاطر شیرینی تو سرمست و شاداب باشد.