گنجور

شمارهٔ ۵۹

دلبرا خورشید تابان ذره ئی از روی تست
اهل دل را قبله محراب خم ابروی تست
تا شبیخون برد هندوی خطت بر نیمروز
شاه هفت اقلیم گردون بنده ی هندوی تست
شهسوار گنبد پیروزه یعنی آفتاب
بارها افتاده در پای سگان کوی تست
ذره ئی گفتم ز مهرت سایه از من برمگیر
کافتاب خاوری در سایه ی گیسوی تست
نافه ی مشک ختن گر زانکه می خیزد ز چین
زلف را بفشان که صد چین در شکنج موی تست
هر زمان نعلم در آتش می نهد زلفت ولیک
جان ما خود در بلای غمزه ی جادوی تست
از پریشانی چو مویت در قفا افتاده ام
نیکبخت آن زلف هندویت که هم زانوی تست
با تو چیزی در میان دارد مگر بند قبا
زان سبب پیوسته او را تکیه بر پهلوی تست
نکهت انفاس خلدست این نسیم مشک بیز
یا ز چین طرّه ی مشکین عنبر بوی تست
گر ترا هر دم بسوئی میل و دل با دیگریست
هر کجا خواجوست او را میل خاطر سوی تست

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دلبرا خورشید تابان ذره ئی از روی تست
اهل دل را قبله محراب خم ابروی تست
هوش مصنوعی: ای محبوب، تو مانند خورشید درخشان هستی و من تنها یک ذره از نور تو را می بینم. اهل عشق به تو توجه می کنند و خم ابروی تو برای آنها مانند قبله است که به آن می‌گروند و در برابرش عبادت می‌کنند.
تا شبیخون برد هندوی خطت بر نیمروز
شاه هفت اقلیم گردون بنده ی هندوی تست
هوش مصنوعی: تا اینکه هندی با خط زیبایش بر سرزمین نیمروز، که پادشاه هفت اقلیم آسمان است، حمله کرد. من نیز بنده و غلام این هندی هستم.
شهسوار گنبد پیروزه یعنی آفتاب
بارها افتاده در پای سگان کوی تست
هوش مصنوعی: شجاعی که به مانند خورشید در بلندایی از پیروزی نشسته، بارها و بارها در برابر سگ‌های کوی تو به زمین افتاده است.
ذره ئی گفتم ز مهرت سایه از من برمگیر
کافتاب خاوری در سایه ی گیسوی تست
هوش مصنوعی: گفتم که ذره‌ای از محبتت را از من دور نکن، چون خورشید خاور در سایه‌ی موهای توست.
نافه ی مشک ختن گر زانکه می خیزد ز چین
زلف را بفشان که صد چین در شکنج موی تست
هوش مصنوعی: اگر بویی از مشک ختن به مشام می‌رسد و چین‌های زلف تو به حرکت در می‌آید، پس این زلف را بگشا که در هر یک از لایه‌های آن، زیبایی و جذابیتی نهفته است.
هر زمان نعلم در آتش می نهد زلفت ولیک
جان ما خود در بلای غمزه ی جادوی تست
هوش مصنوعی: هر بار که زلف تو در آتش قرار می‌گیرد، جان ما به خاطر چشم‌های جادویی و فریبنده‌ات در سختی است.
از پریشانی چو مویت در قفا افتاده ام
نیکبخت آن زلف هندویت که هم زانوی تست
هوش مصنوعی: در حالتی از در هم برهمی و آشفتگی قرار دارم، اما خوشبختم که آن زلف زیبا و جذاب تو به زانویم افتاده است.
با تو چیزی در میان دارد مگر بند قبا
زان سبب پیوسته او را تکیه بر پهلوی تست
هوش مصنوعی: دوست من، جز بند قبا چیز دیگری میان ما نیست، به همین دلیل او همیشه بر پهلوی تو تکیه می‌کند.
نکهت انفاس خلدست این نسیم مشک بیز
یا ز چین طرّه ی مشکین عنبر بوی تست
هوش مصنوعی: این نسیم خوشبو بوی بهشت را می‌دهد یا مثل عطر کردن موهای مشکی توست.
گر ترا هر دم بسوئی میل و دل با دیگریست
هر کجا خواجوست او را میل خاطر سوی تست
هوش مصنوعی: اگر هر لحظه تمایل و دل تو به طرفی دیگر باشد، هر کجا که تو بخواهی، او هم به سمت تو تمایل خواهد داشت.