شمارهٔ ۵۱
یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست
چشمم ز غمت چشمه ی یاقوت روانست
آن موی میان تو که سازد کمر از موی
موئی بمیان آمده یا موی میانست
در موی میانت سخنی نیست که خود نیست
لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست
تا پشت کمان می شکند ابروی شوخت
پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست
با ما بشکر خنده درآ زانکه یقینم؟
کز پسته ی تنگ تو یقینم بگمانست
گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست
گوئی که چنانست که با ما نچنانست
پنداشت که ما را غم جانست ولیکن
ما در غم آنیم که او در غم آنست
عمری بتمنّای رخش می گذرانیم
در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست
در کنج صوامع مطلب منزل خواجو
کو معتکف کوی خرابات مغانست
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاقوت روان بخش تو تا قوت روانست
چشمم ز غمت چشمه ی یاقوت روانست
هوش مصنوعی: مرواریدهای قیمتی به تو انرژی و زندگی میبخشند، در حالی که چشمانم از درد فراق تو، همچون چشمهای از یاقوت میریزد.
آن موی میان تو که سازد کمر از موی
موئی بمیان آمده یا موی میانست
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و حس خاصی که موی فردی به ظاهر آن شخص میبخشد اشاره دارد. شاعر با utilizando یازده واژه، میگوید که آن موی خاص باعث میشود که همه آن زیبایی در میان مردم دیده شود و حتی میتواند در میان دیگر موها هم نظرها را جلب کند. به عبارت دیگر، این مو به نوعی مثل یک نگین در میان دیگر زیورآلات است که چشمها را به خود خیره میکند.
در موی میانت سخنی نیست که خود نیست
لیکن سخن ار هست در آن پسته دهانست
هوش مصنوعی: در موهای تو هیچ چیز ناپیدایی وجود ندارد، اما اگر سخنی باشد، در دهان توست.
تا پشت کمان می شکند ابروی شوخت
پیوسته ز ابروی تو پشتم چو کمانست
هوش مصنوعی: هر زمان که ابرویت به شکل نازکی خمیده میشود، احساس میکنم که کمرم به مانند کمان میشکند و تحت فشار قرار میگیرد.
با ما بشکر خنده درآ زانکه یقینم؟
کز پسته ی تنگ تو یقینم بگمانست
هوش مصنوعی: با ما با خوشحالی و خنده رفتار کن، زیرا مطمئنم که از پستهی بستهای که در توست، یقیناً نمیتوان به سادگی به یقین رسید.
گفتند که آن جان جهان با تو چنان نیست
گوئی که چنانست که با ما نچنانست
هوش مصنوعی: گفتند که روح و جان تو به گونهای نیست که با ما هست. یعنی ارتباط و حالتی که در تو وجود دارد، با آنچه ما تجربه میکنیم، متفاوت است.
پنداشت که ما را غم جانست ولیکن
ما در غم آنیم که او در غم آنست
هوش مصنوعی: او فکر میکند که ما به خاطر او ناراحت هستیم، اما در واقع ما نگران حال او هستیم که خودش در غم است.
عمری بتمنّای رخش می گذرانیم
در محنت و غم گرچه که دنیا گذرانست
هوش مصنوعی: ما سالها در انتظار روی معشوق میگذرانیم و با وجود همه سختیها و غمها، میدانیم که دنیا تنها یک گذرگاه است.
در کنج صوامع مطلب منزل خواجو
کو معتکف کوی خرابات مغانست
هوش مصنوعی: در گوشههای صومعه، جایی که خواجو به عبادت و روزهداری مشغول است، بیایید بگوییم که او در مجلسی از مینوشی و لهو و لعب حضور دارد.