گنجور

شمارهٔ ۵

آب آتش می برد خورشید شب پوش شما
می رود آب حیات از چشمه ی نوش شما
شام را تا سایبان روز روشن دیده ام
تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما
در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی
همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما
از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد
گر بمستی دوشم آمد دوش بر دوش شما
ای زروبه بازی آهوی شما در عین خواب
شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما
مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من
گشته در پاش از لب در پوش خاموش شما
حلقه ی گوش شما را تا بود مه مشتری
مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما
عیب نبود چون بخوان وصل نبود دسترس
گر بدرویشی رسد بوئی ز سرجوش شما
آب حیوانست یا گفتار خواجو یا شکر
ماه تابانست یا گل یا بنا گوش شما

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آب آتش می برد خورشید شب پوش شما
می رود آب حیات از چشمه ی نوش شما
هوش مصنوعی: آب زندگی‌بخش و حیات‌بخش است و مانند آتش، انرژی و حرارت را منتقل می‌کند. خورشید که نماد روشنی و تابندگی است، به شب و تاریکی پایان می‌دهد و در واقع، وجود شما به روشنی و حیات کمک می‌کند و به سوی چشمه‌ای از زندگی و خوشی می‌روید.
شام را تا سایبان روز روشن دیده ام
تیره شد شام من از صبح سحرپوش شما
هوش مصنوعی: من تا زمانی که روز روشن بود، شب را در زیر سایبانش دیده‌ام، اما حالا شب من به خاطر صبح شما تاریک و تیره شده است.
در شب تاریک خورشیدم در آغوش آمدی
همچو زلف ار بودمی یک شب در آغوش شما
هوش مصنوعی: در یک شب تاریک، تو مانند خورشید به آغوش من آمدی، اگر زلف من بودی، آرزو داشتم یک شب در آغوش تو باشم.
از چه رو هندوی مه پوش شما در تاب شد
گر بمستی دوشم آمد دوش بر دوش شما
هوش مصنوعی: چرا مه‌پوش زیبای هندو به خاطر شما ناراحت شد؟ آیا به خاطر مستی من بود که دیشب بر دوش شما بودم؟
ای زروبه بازی آهوی شما در عین خواب
شیر گیران گشته مست از خواب خرگوش شما
هوش مصنوعی: ای زرباف، بازی دلنشین تو مانند آهویی است که در حالی که خواب است به دام شیرها افتاده و از خواب خرگوش خود سرمست و شاداب شده است.
مردم چشم عقیق افشان لؤلؤ بار من
گشته در پاش از لب در پوش خاموش شما
هوش مصنوعی: مردم با چشمان زیبا و درخشان، گویی در زیر پای من لؤلؤ پخش شده است، که این همه از سکوت لبان شما بر می‌آید.
حلقه ی گوش شما را تا بود مه مشتری
مشتری باشد غلام حلقه در گوش شما
هوش مصنوعی: تا زمانی که حلقه‌ای در گوش شما وجود داشته باشد که به مه مشتری متصل باشد، غلام آن حلقه به شمار می‌آید.
عیب نبود چون بخوان وصل نبود دسترس
گر بدرویشی رسد بوئی ز سرجوش شما
هوش مصنوعی: اشکالی ندارد اگر به وصال نرسیم، چون اگر درویشی به بویی از عشق شما برسد، کافی است.
آب حیوانست یا گفتار خواجو یا شکر
ماه تابانست یا گل یا بنا گوش شما
هوش مصنوعی: آب نماد زندگی است، یا اینکه سخنان خواجو به شیرینی و لطافت می‌نویسد. در این حال، مانند نوری که از ماه می‌تابد یا مانند زیبایی گل، تمام این زیبایی‌ها به گوش شما رسیده است.

حاشیه ها

1394/08/28 05:10
ناشناس

:]
:\
:|