گنجور

شمارهٔ ۴۱

فروغ عارض او یا سپیده سحرست
که رشک طلعت خورشید و طیره ی قمرست
لطیفه ایست جمالش که از لطافت و حسن
ز هر چه عقل تصور کند لطیف ترست
برون ز نرگس پر خواب و روی چون خور دوست
گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست
ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم
چو نیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست
اگرچه مایه ی خوبی لطافتست ولیک
ترا ورای لطافت لطیفه ی دگرست
بدین صفت ز تکبّر بدوستان مگذر
اگرچه عمر عزیزی و عمر بر گذرست
بهر کجا که نظر میکنم ز غایت شوق
خیال روی توام ایستاده در نظرست
اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد
که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست
ز بی زریست که آب رخم رود برباد
اگرچه کار رخ از سیم اشک همچو زرست
مرا هر آینه لازم بود جلای وطن
چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست
ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست
که از لطافت خواجو سفینه پر گهرست

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فروغ عارض او یا سپیده سحرست
که رشک طلعت خورشید و طیره ی قمرست
هوش مصنوعی: چهرهٔ او مانند نور صبح است که باعث حسادت خورشید و ماه می‌شود.
لطیفه ایست جمالش که از لطافت و حسن
ز هر چه عقل تصور کند لطیف ترست
هوش مصنوعی: جمال او همچون لطیفه‌ای است که از هر آنچه عقل توان تصورش را دارد، لطیف‌تر و زیباتر است.
برون ز نرگس پر خواب و روی چون خور دوست
گمان مبر که مرا آرزوی خواب و خورست
هوش مصنوعی: از چشم‌های خواب‌آور و چهره‌ی چون خورشید دوست، این تصور را نکن که من آرزوی خواب و خوراک دارم.
ز هر که از رخ زیبای او خبر پرسم
چو نیک بنگرم آنهم ز شوق بیخبرست
هوش مصنوعی: هر وقت از کسی دربارهٔ زیبایی او بپرسم، وقتی به دقت فکر می‌کنم، متوجه می‌شوم که او هم از عشق و شوق بی‌خبر است.
اگرچه مایه ی خوبی لطافتست ولیک
ترا ورای لطافت لطیفه ی دگرست
هوش مصنوعی: هرچند که زیبایی و نرمی دلنشین است، اما تو فراتر از این زیبایی، ویژگی دیگری داری که خاص و منحصر به فرد است.
بدین صفت ز تکبّر بدوستان مگذر
اگرچه عمر عزیزی و عمر بر گذرست
هوش مصنوعی: با این ویژگی که از خودت تکبر را کنار بگذاری، از دوستان دور نشو، حتی اگر عمر گرانبهایی داری و زمان در حال گذر است.
بهر کجا که نظر میکنم ز غایت شوق
خیال روی توام ایستاده در نظرست
هوش مصنوعی: هر جا که نگاه می‌کنم، به خاطر شدت شوق، تصویر روی تو در ذهنم حاضر است.
اگر تو شور کنی من ترش نخواهم شد
که تلخ از آن لب شیرین مقابل شکرست
هوش مصنوعی: اگر تو احساسی قوی و پرشور را بروز دهی، من ناراحت یا دلخور نخواهم شد، چون تلخی از طعم شیرینی که در برابر شکر وجود دارد، گذراست.
ز بی زریست که آب رخم رود برباد
اگرچه کار رخ از سیم اشک همچو زرست
هوش مصنوعی: از بی‌زنگاری چهره‌ام آبرویم بر باد می‌رود، هرچند که زیبایی چهره‌ام مانند سیم، درخشندگی اشک‌ها را دارد.
مرا هر آینه لازم بود جلای وطن
چرا که مصلحت کار بیدلان سفرست
هوش مصنوعی: هر بار بر من واجب بود که وطن را ترک کنم، زیرا سفر برای افرادی که بیدارند و اندیشه دارند، به سود و مصلحت آنهاست.
ز بحر شعر مر او را بسی غنیمتهاست
که از لطافت خواجو سفینه پر گهرست
هوش مصنوعی: او از دنیای شعر بهره‌مند است و به دلیل لطافت کلام خواجو، می‌توان او را همچون کشتی‌ای پر از جواهرات دانست.

حاشیه ها

1404/01/19 07:04
محمد شریف صادقی

خواجوی کرمانی چه غزل لطیفی سروده بر طرز و روش شیخ سعدی.