گنجور

شمارهٔ ۳۸

ایکه از سرچشمه ی نوشت برفت آب نبات
مرده ی مرجان جان افزای تست آب حیات
از چمن زیباتر از قدّت کجا خیزد نهال
وز شکر شیرین تر از خطّت کجا روید نبات
عنبر زلف تو بر کافور می بندد نقاب
سنبل خطّ تو بر یاقوت می آرد برات
پرده بر رخ می کشی وز ما نمیداری حجاب
خستگانرا می کشی وز کس نمی باشد حیات
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست
همچو پیش طرّهایت ذکر لیلی ترّهات
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من
پیش جیحون سرشکم می رود آب فرات
بنده ام تا زنده ام گر می کشی ور می کشی
زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات
از دهانت بوسه ئی جستم زکوة حسن را
گفت خاموش ای گدا بر هیچ کی باشد زکوة
با خیالت دوش می گفتم که مردم از غمت
گفت خواجو گوئیا نشنیده ئی من عاش مات

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایکه از سرچشمه ی نوشت برفت آب نبات
مرده ی مرجان جان افزای تست آب حیات
هوش مصنوعی: آب شیرینی که از سرچشمه می‌ریزد، موجب زندگی و نشاط است و در حقیقت، نماد حیات و زیبایی است.
از چمن زیباتر از قدّت کجا خیزد نهال
وز شکر شیرین تر از خطّت کجا روید نبات
هوش مصنوعی: هیچ نهالی از چمن زیباتر از قامت تو نمی‌تواند رشد کند و هیچ گیاهی شیرینی بیشتر از لبت نمی‌تواند پیدا شود.
عنبر زلف تو بر کافور می بندد نقاب
سنبل خطّ تو بر یاقوت می آرد برات
هوش مصنوعی: عطر زلف تو بر کافور تاثیر می‌گذارد و نقابی زیبا بر چهره می‌زند، در حالی که خط زیبای تو بر یاقوت جلوه‌ای خاص می‌بخشد.
پرده بر رخ می کشی وز ما نمیداری حجاب
خستگانرا می کشی وز کس نمی باشد حیات
هوش مصنوعی: پرده‌ای بر چهره می‌زنی و از ما پوششی برنمی‌داری. خستگان را به زور می‌کشی و هیچ کس حیات ندارد.
حال مجنون شرح دادن با دلم دیوانگیست
همچو پیش طرّهایت ذکر لیلی ترّهات
هوش مصنوعی: حال و روز مجنون را برای دل دیوانه‌ام توضیح دادن، همانند این است که در حضور تو از عشق لیلی صحبت کنم.
تا برفتی همچو آب از چشم دریا بار من
پیش جیحون سرشکم می رود آب فرات
هوش مصنوعی: وقتی تو رفتی، دوری‌ات مانند آب از چشمان دریا به من فشار می‌آورد. اشک‌هایم همچون آب فرات به سوی جیحون سرازیر می‌شود.
بنده ام تا زنده ام گر می کشی ور می کشی
زخم پیکان تو مرهم باشد و بندت نجات
هوش مصنوعی: من تا زمانی که زنده‌ام، بنده‌ات هستم. اگر می‌کشی یا اگر می‌زنی، زخم تیر تو می‌تواند درمانی باشد و بندگی‌ات نجاتم می‌دهد.
از دهانت بوسه ئی جستم زکوة حسن را
گفت خاموش ای گدا بر هیچ کی باشد زکوة
هوش مصنوعی: از لب‌های تو بوسه‌ای گرفتم، اما آن بوسه مانند زکات زیبایی‌ات بود. گفتی که ای نیازمند، سکوت کن؛ چرا که هیچ چیز به عنوان زکات نمی‌تواند بر کسی باشد.
با خیالت دوش می گفتم که مردم از غمت
گفت خواجو گوئیا نشنیده ئی من عاش مات
هوش مصنوعی: در خواب و خیال تو، به دوش شب گفتم که مردم از ناراحتی تو سخن می‌گویند. خواجو، انگار که تو هیچ‌گاه عاشق نشده‌ای.

حاشیه ها

در بیت سوم " می آرد " صحیح است.

" می آرد برات"