گنجور

شمارهٔ ۲۷۷

بدانک بوی تو آورد صبحدم بادم
وگرنه از چه سبب دل به باد می‌دادم
عنان باد نخواهم ز دست داد کنون
ولی چه سود که در دست نیست جز بادم
مرا حکایت آن مرغ زیرک آمد یاد
به پای خویش چو در دام عشقت افتادم
ز دست دیده دلم روز و شب به فریاد است
اگرچه من همه از دست دل به فریادم
مگر که سر بدهم ورنه من ز سر ننهم
امید وصل درین ره چو پای بنهادم
چو دجله گشت کنارم در آرزوی شبی
که باد صبحدم آرد نسیم بغدادم
گمان مبر که فراموش کردمت هیهات
ز پیشم ارچه برفتی نرفتی از یادم
مگر به گوش تو فریاد من رساند باد
وگرنه گر تو تویی کی رسی به فریادم
مگو که شیفته بر گلبنی شدی خواجو
که بی‌تو از گل و بلبل چو سوسن آزادم

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدانک بوی تو آورد صبحدم بادم
وگرنه از چه سبب دل به باد می‌دادم
هوش مصنوعی: می‌دانم که بوی تو صبح زود به مشام باد رسید، وگرنه دلی که به باد می‌سپارم، به چه دلیل دیگر می‌توانست باشد؟
عنان باد نخواهم ز دست داد کنون
ولی چه سود که در دست نیست جز بادم
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم کنترل باد را از دست بدهم، اما چه فایده که در واقع چیزی جز باد در دست من نیست.
مرا حکایت آن مرغ زیرک آمد یاد
به پای خویش چو در دام عشقت افتادم
هوش مصنوعی: یاد آن پرنده باهوش به خاطرم آمد که وقتی در دام عشق تو گرفتار شدم، به پای خود نگاه کرد.
ز دست دیده دلم روز و شب به فریاد است
اگرچه من همه از دست دل به فریادم
هوش مصنوعی: دل من به خاطر غم و دردهایی که دارم شب و روز در حال ناله و فریاد است، هر چند خودم هم از این دل و احساساتش به ستوه آمده‌ام.
مگر که سر بدهم ورنه من ز سر ننهم
امید وصل درین ره چو پای بنهادم
هوش مصنوعی: تنها در صورتی که جانم را فدای این عشق کنم، امیدی به وصل دارم؛ چرا که وقتی پا به این راه گذاشتم، دیگر نمی‌توانم از آن بازگردم.
چو دجله گشت کنارم در آرزوی شبی
که باد صبحدم آرد نسیم بغدادم
هوش مصنوعی: زمانی که دجله در کنارم جاری شد، با آرزوی شبی هستم که نسیم صبحگاهی بغداد را برایم بیاورد.
گمان مبر که فراموش کردمت هیهات
ز پیشم ارچه برفتی نرفتی از یادم
هوش مصنوعی: نمی‌توانی خیال کنی که من تو را فراموش کرده‌ام. هرچند که از پیش من رفتی، اما از یادم نرفته‌ای.
مگر به گوش تو فریاد من رساند باد
وگرنه گر تو تویی کی رسی به فریادم
هوش مصنوعی: تنها باد می‌تواند ناله‌هایم را به گوش تو برساند، وگرنه اگر تو خودت هستی، چگونه می‌توانی به فریادم برسید؟
مگو که شیفته بر گلبنی شدی خواجو
که بی‌تو از گل و بلبل چو سوسن آزادم
هوش مصنوعی: نکنه بگی که به خاطر عشق به گل، دل باخته‌ام، خواجو! چون بدون تو، از گل و بلبل مانند سوسن، آزاد و بی‌قید و شرط هستم.