شمارهٔ ۲۷۶
می درم جامه و از مدعیان می پوشم
می خورم جامی و زهری بگمان می نوشم
من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم
چه غم از موعظه ی زاهد ازرق پوشم
هر که از مستی و دیوانگیم نهی کند
گو برو با دگری گوی که من بیهوشم
باده می نوشم و از آتش دل می جوشم
مگر آن آب چو آتش بنشاند جوشم
هر دم ای شمع چرا سرّ دل آری بزبان
نه من سوخته خون میخورم و خاموشم
مطرب پرده سرا چون بخراشد رک چنگ
نتوانم که من سوخته دل نخروشم
دامنم دوش گر از خون جگر پر می شد
این چه سیلست که امشب بگذشت از دوشم
یا رب آن باده نوشین ز کجا آوردند
که چنان مست ببردند ز مجلس دوشم
چون من از پای در افتادم و از دست شدم
دارم از لطف تو آن چشم که داری گوشم
طاقت بار فراق تو ندارم لیکن
چون فتادم چکنم می کشم و می کوشم
همچو خواجو دو جهان بیتو بیکجو نخرم
وز تو موئی بهمه ملک جهان نفروشم
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می درم جامه و از مدعیان می پوشم
می خورم جامی و زهری بگمان می نوشم
هوش مصنوعی: من جامهای از می در بر دارم و مدعیان را کنار میزنم. مینوشم و به گمان خود زهر را نیز میچشم.
من چو از باده گلرنگ سیه روی شدم
چه غم از موعظه ی زاهد ازرق پوشم
هوش مصنوعی: زمانی که من مست نوشیدنی گلرنگ و سیاهچهره شدم، دیگر نگرانی از موعظههای زاهدان با لباس آبی ندارم.
هر که از مستی و دیوانگیم نهی کند
گو برو با دگری گوی که من بیهوشم
هوش مصنوعی: هر کسی که به من بگوید از حال مستی و دیوانگیم دور شوم، میتواند برود و با شخص دیگری صحبت کند، چون من در حال بیخبری و بیهوشی هستم.
باده می نوشم و از آتش دل می جوشم
مگر آن آب چو آتش بنشاند جوشم
هوش مصنوعی: من شراب مینوشم و در دل آتش عشق را میطلبم، مگر اینکه آن آب به مانند آتش بر شعلهی وجودم تأثیر بگذارد.
هر دم ای شمع چرا سرّ دل آری بزبان
نه من سوخته خون میخورم و خاموشم
هوش مصنوعی: هر لحظه ای شمع، چرا راز دل خود را به زبان میآوری؟ من که دلم شکسته و از درد میسوزم، خاموش ماندهام.
مطرب پرده سرا چون بخراشد رک چنگ
نتوانم که من سوخته دل نخروشم
هوش مصنوعی: سراینده وقتی ساز میزد، صدای چنگش به گوشم رسید اما من که دلسوختهام، نمیتوانم احساساتم را به راحتی بیان کنم.
دامنم دوش گر از خون جگر پر می شد
این چه سیلست که امشب بگذشت از دوشم
هوش مصنوعی: اگر دامنم شب گذشته پر از خون دل میشد، این چه سیلابی بود که امشب از دوشم گذشت؟
یا رب آن باده نوشین ز کجا آوردند
که چنان مست ببردند ز مجلس دوشم
هوش مصنوعی: ای خدای بزرگ، آن نوشیدنی خوشمزه را از کجا آوردهاند که مرا آنچنان مست کرد که از مجلس دیشب برد.
چون من از پای در افتادم و از دست شدم
دارم از لطف تو آن چشم که داری گوشم
هوش مصنوعی: زمانی که من از پا درآمدم و از خودم ناامید شدم، اکنون از لطف تو به آن چشمی که داری، گوش میدهم.
طاقت بار فراق تو ندارم لیکن
چون فتادم چکنم می کشم و می کوشم
هوش مصنوعی: من نمیتوانم فاصله و دوری تو را تحمل کنم، اما وقتی که به این وضعیت افتادم، چه کنم؟ باید درد و رنجش را به دوش بگذارم و تلاش کنم تا با آن کنار بیایم.
همچو خواجو دو جهان بیتو بیکجو نخرم
وز تو موئی بهمه ملک جهان نفروشم
هوش مصنوعی: من مانند خواجو دو جهان را برای تو نمیفروشم و در مقابل تو حتی یک مو هم از تمام ملک جهان را نمیدهم.