شمارهٔ ۲۷۵
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم
چون دل بسر زلف سیاه تو سپردیم
باز آی که تا پیش رخت جان بسپاریم
جز غم بجهان هیچ نداریم ولیکن
گر هیچ نداریم غم هیچ نداریم
ز آنروی که از روی نگارین تو دوریم
رخسار زر اندوده بخونابه نگاریم
دیوانه آن غمزه ی عاشق کش مستیم
آشفته ی آن سلسله ی غالیه باریم
با طلعت زیبای تو در باغ بهشتیم
با بوی خوشت همنفس باد بهاریم
از باده نوشین لبت مست و خرابیم
وز نرگس مخمور تو در عین خماریم
هم در تو اگر زانک ز دست تو گریزیم
هم با تو اگر زانک پیام تو گزاریم
چون فاش شد این لحظه ز ما سرّ اناالحق
فتوی بده ای خواجه که مستوجب داریم
آنرا غم دارست که دور از رخ یارست
ما را چه غم از دار که رخ در رخ یاریم
دی لعل روان بخش تو می گفت که خواجو
خوش باش که ما رنج تو ضایع نگذاریم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از عمر چو این یک دو نفس بیش نداریم
بنشین نفسی تا نفسی با تو برآریم
هوش مصنوعی: از عمر ما فقط چند نفس بیشتر باقی نمانده است، بنابراین بیا کمی استراحت کنیم و لحظاتی را با هم سپری کنیم.
چون دل بسر زلف سیاه تو سپردیم
باز آی که تا پیش رخت جان بسپاریم
هوش مصنوعی: وقتی که دل خود را به زلف سیاه تو سپردیم، منتظر بازگشت تو هستیم تا بتوانیم جان خود را در برابر چهرهات تقدیم کنیم.
جز غم بجهان هیچ نداریم ولیکن
گر هیچ نداریم غم هیچ نداریم
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ چیزی جز غم نداریم، اما اگر هیچ چیزی هم نداشته باشیم، باز هم غم خاصی نداریم.
ز آنروی که از روی نگارین تو دوریم
رخسار زر اندوده بخونابه نگاریم
هوش مصنوعی: چون از جمال زیبای تو دور هستیم، صورتمان را با رنگ خون و زردی میپوشانیم.
دیوانه آن غمزه ی عاشق کش مستیم
آشفته ی آن سلسله ی غالیه باریم
هوش مصنوعی: من عاشق آن نگاه فریبندهام که مانند یک عاشق دیوانهام کرده و در این حال، خود را در چنگال زیبایی او میبینم که اغواگرانه و جذاب است.
با طلعت زیبای تو در باغ بهشتیم
با بوی خوشت همنفس باد بهاریم
هوش مصنوعی: با چهره زیبا و دلنواز تو همچون ساکنان بهشت هستیم و با بوی خوش تو همنفس بادهای بهاری هستیم.
از باده نوشین لبت مست و خرابیم
وز نرگس مخمور تو در عین خماریم
هوش مصنوعی: ما از باده خوش طعم لبهای تو مست و سرمست هستیم و در حالی که خودمان حالتی خمار داریم، به زیباییهای چشمان نرگسمانند تو مینگریم.
هم در تو اگر زانک ز دست تو گریزیم
هم با تو اگر زانک پیام تو گزاریم
هوش مصنوعی: اگر از تو بگریزیم، باز هم تو را فراموش نمیکنیم و اگر با تو باشیم، همیشه پیام تو را منتقل میکنیم.
چون فاش شد این لحظه ز ما سرّ اناالحق
فتوی بده ای خواجه که مستوجب داریم
هوش مصنوعی: وقتی که این راز آشکار شد که ما به حقیقت رسیدهایم، ای خواجه، فتوی بده که ما شایستگی این وضعیت را داریم.
آنرا غم دارست که دور از رخ یارست
ما را چه غم از دار که رخ در رخ یاریم
هوش مصنوعی: کسی که دور از چهره معشوق خود است، غم و اندوهی دارد. اما ما چه نگرانی از مرگ داریم، چون ما در کنار چهره یار زندگی میکنیم.
دی لعل روان بخش تو می گفت که خواجو
خوش باش که ما رنج تو ضایع نگذاریم
هوش مصنوعی: عشق و زیبایی تو به من زندگی میبخشد و به من میگوید که خوشحال باش، زیرا ما هیچگاه درد و رنج تو را بیثمر نخواهیم گذاشت.
حاشیه ها
1392/01/11 17:04
سعید
چون فاش شد این لحظه ز ما سر انا الحق
فتوی بده ای خواجه که مستوجب داریم
آنرا غم دارست که دور از رخ یارست
ما را چه غم از دار که رخ در رخ یاریم