گنجور

شمارهٔ ۲۷۴

رخشنده تر از مهر رخش ماه ندیدم
خوشتر زره عشق بتان راه ندیدم
عمریست که آن عمر عزیزم بشد از دست
ماهیست که آن طلعت چون ماه ندیدم
دل خواسته بود از من دلداده ولیکن
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم
آتش زدم از آه درین خرگه نیلی
چون طلعت او بر در خرگاه ندیدم
تا در شکن زلف سیاه تو زدم دست
از دامن دل دست تو کوتاه ندیدم
در مهر تو همره بجز از سایه نجستم
در عشق تو همدم بجز از آه ندیدم
دلگیرتر از چاه زنخدان تو بر ماه
در گوی زنخدان مهی چاه ندیدم
آشفته تر از موت که بر موی کمر گشت
من موی کسی تا بکمرگاه ندیدم
از خرمن سودای تو سرمایه ی خواجو
حاصل بجز از گونه چون کاه ندیدم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رخشنده تر از مهر رخش ماه ندیدم
خوشتر زره عشق بتان راه ندیدم
هوش مصنوعی: زیباتر از چهره خورشید، چهره ماه را ندیدم و لذت‌بخش‌تر از عشق زیبایی‌های معشوق را هیچ‌گاه تجربه نکرده‌ام.
عمریست که آن عمر عزیزم بشد از دست
ماهیست که آن طلعت چون ماه ندیدم
هوش مصنوعی: سال‌هاست که عمر ارزشمندم به پایان رسیده و من هیچ‌گاه چهره‌ای همچون ماه را ندیده‌ام.
دل خواسته بود از من دلداده ولیکن
جان نیز فدا کردم و دلخواه ندیدم
هوش مصنوعی: دل من خواست که عشق و محبت را از من بگیرد، اما نه تنها دل را فدای آن کردم بلکه جان خود را نیز دادم، با این حال هیچ چیزی که آرزویم بود را نیافتم.
آتش زدم از آه درین خرگه نیلی
چون طلعت او بر در خرگاه ندیدم
هوش مصنوعی: از شدت اندوه و حسرتی که دارم، آتشی به دل خود زده‌ام؛ چون هیچ‌گاه چهره‌ی او را در این مکان نیلگون ندیدم.
تا در شکن زلف سیاه تو زدم دست
از دامن دل دست تو کوتاه ندیدم
هوش مصنوعی: من تا زمانی که به زلف سیاه تو نزدیک شدم، از دامن دل کناره نگرفتم و هرگز نتوانستم به دست تو دسترسی پیدا کنم.
در مهر تو همره بجز از سایه نجستم
در عشق تو همدم بجز از آه ندیدم
هوش مصنوعی: در محبت تو هیچ همراهی جز سایه پیدا نکردم و در عشق تو هیچ یار و همدمی جز آه و غم نیافتم.
دلگیرتر از چاه زنخدان تو بر ماه
در گوی زنخدان مهی چاه ندیدم
هوش مصنوعی: غم‌انگیزتر از چاله‌ای که در چانه‌ات است و نگاهی که به ماه دارم، هیچ‌گاه چاله‌ای را ندیدم.
آشفته تر از موت که بر موی کمر گشت
من موی کسی تا بکمرگاه ندیدم
هوش مصنوعی: من از اضطراب و پریشانی به حالتی رسیده‌ام که حتی در مرگ هم نمی‌توانم آرامش بیابم؛ زیرا در تمام زندگیم هرگز موهای کسی را تا کمر ندیده‌ام.
از خرمن سودای تو سرمایه ی خواجو
حاصل بجز از گونه چون کاه ندیدم
هوش مصنوعی: من از دنیای عشق تو، جز اندوه و غم چیزی ندیدم. این احساس من مثل کاه است که در مزرعه گم شده و ارزش چندانی ندارد.