شمارهٔ ۲۷۱
ما سر بنهادیم و بسامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گِرد سراپرده ی سلطان نرسیدیم
چون سایه دویدیم بسر در عقبش لیک
در سایه ی آن سرو خرامان نرسیدیم
رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و بمیدان نرسیدیم
چون ذرّه سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمه ی خورشید درفشان نرسیدیم
در تیرگی هجر بمردیم و ز لعلش
هرگز بلب چشمه ی حیوان نرسیدیم
ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گمگشته بکنعان نرسیدیم
از زلف تو زنّار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و بایمان نرسیدیم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ما سر بنهادیم و بسامان نرسیدیم
در درد بمردیم و بدرمان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما تلاش کردیم و به نتیجه نرسیدیم، در حالی که در عذاب بودیم و نتوانستیم به درمان برسیم.
گفتند که جان در قدمش ریز و ببر جان
جان نیز بدادیم و بجانان نرسیدیم
هوش مصنوعی: گفتند که جان را فدای قدم او کنیم و حتی جان دیگرمان را نیز بدهیم، اما در نهایت نتوانستیم به محبوبان برسیم.
گشتیم گدایان سر کویش و هرگز
در گِرد سراپرده ی سلطان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما در اطراف کسی که محبوب قلبمان است، مانند گدایان سرگردان بودهایم، اما هیچگاه نتوانستهایم به جایگاه سلطنت او نزدیک شویم.
چون سایه دویدیم بسر در عقبش لیک
در سایه ی آن سرو خرامان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما مانند سایهای در دنبالهی آن سرو خوشحالت دویدیم، اما هرگز نتوانستیم به سایهی او برسیم.
رفتیم که جان بر سر میدانش فشانیم
از سر بگذشتیم و بمیدان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما به میدان رفتیم تا جانمان را فدای او کنیم، اما از خودگذشتگی کردیم و هرگز به میدان نرسیدیم.
چون ذرّه سراسیمه شدیم از غم و روزی
در چشمه ی خورشید درفشان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما از شدت غم و اضطراب مانند ذرات پراکنده شدهایم و دیگر نتوانستیم به آرامش و روشنایی روز دست پیدا کنیم.
در تیرگی هجر بمردیم و ز لعلش
هرگز بلب چشمه ی حیوان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما در غربت و دوری از محبوب جان سپردیم و هیچگاه نتوانستیم به زیبایی و شیرینی لبان او دست پیدا کنیم.
ایوب صبوریم که از محنت کرمان
چون یوسف گمگشته بکنعان نرسیدیم
هوش مصنوعی: من صبر ایوب را دارم، اما با وجود تمام سختیهایی که در کرمان کشیدهام، هنوز به هدف خود مانند یوسف گمشده در کنعان نرسیدهام.
از زلف تو زنّار ببستیم و چو خواجو
در کفر بماندیم و بایمان نرسیدیم
هوش مصنوعی: ما به زلف تو برای خود پیمانی بستیم و به مانند خواجو در کفر باقی ماندیم و هرگز به ایمان نرسیدیم.