شمارهٔ ۲۷
شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
کمند عنبری از چین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست
چه منزلست مگر بوستان فردوسست
چه قافله ست مگر کاروان تاتارست
چه لعبتست که از مهرماه رخسارش
چو تار طرّه او روز من شب تارست
بسرسری سر زلفش کجا بدست آید
چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست
تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز
بیا که جان عزیز منت خریدارست
بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد
من آدمیش نگویم که نقش دیوارست
چو چشم مست ترا عین فتنه می بینم
چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دُردی کشان خمارست
عجب مدار زانفاس عنبر آمیزش
که آن شمامه ئی از طبله های عطارست
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شعاع چشمه ی مهر از فروغ رخسارست
شراب نوشگوار از لب شکر بارست
هوش مصنوعی: تابش عشق از روشنایی چهره او به وجود میآید و نوشیدنی لذیذی که از لبان شیرین او جاری است، لذت خاصی را به همراه دارد.
کمند عنبری از چین زلف دلبندست
فروغ مشتری از عکس روی دلدارست
هوش مصنوعی: کمند عطری از موهای محبوبم است و نور ماه، جلوهای از چهرهی معشوق را به تصویر میکشد.
نوای نغمه مرغ از سرود رود زنست
شمیم باغ بهشت از نسیم گلزارست
هوش مصنوعی: صدای پرنده مانند آهنگ رودی است و عطر باغ بهشت از نسیم گلها به مشام میرسد.
چه منزلست مگر بوستان فردوسست
چه قافله ست مگر کاروان تاتارست
هوش مصنوعی: اینجا چه جایی است جز بهشت، و اینجا چه گروهی است جز کاروان تاتار؟
چه لعبتست که از مهرماه رخسارش
چو تار طرّه او روز من شب تارست
هوش مصنوعی: اینی که اشاره میشود، دختری است که چهرهاش در مهرماه همچون تار موهایش زیبا و دلرباست. زیبایی او باعث شده است که روز من به شب تار تبدیل شود، به طوری که نور و روشنی در برابر جاذبهاش کمرنگ و ناچیز به نظر میرسد.
بسرسری سر زلفش کجا بدست آید
چو سر ز دست برون شد چه جای دستارست
هوش مصنوعی: به راحتی نمیتوان به گیسوان او دست یافت؛ وقتی که دست از آن کشیده میشود، دیگر جایی برای سر کردن باقی نمیماند.
تو یوسفی که فدای تو باد جان عزیز
بیا که جان عزیز منت خریدارست
هوش مصنوعی: ای یوسف که جان عزیزم فدای تو است، بیا که جانم برای تو در انتظار است.
بنقش روی تو هر آدمی که دل ندهد
من آدمیش نگویم که نقش دیوارست
هوش مصنوعی: هر کسی که به زیباییها و جذابیتهای چهرهات توجه نکند و دل نبندد، من او را آدم نمیدانم، چون او فقط مانند نقشی روی دیوار است که هیچ ارزشی ندارد.
چو چشم مست ترا عین فتنه می بینم
چگونه چشم تو در خواب و فتنه بیدارست
هوش مصنوعی: چشم زیبا و مست تو برایم حس فتنه و آشوب را به همراه دارد، اما عجیب است که در حالی که تو خواب هستی، این فتنه و آشوب به خوبی در چشمانت دیده میشود.
درون کعبه عبادت چه سود خواجو را
که او ملازم دُردی کشان خمارست
هوش مصنوعی: در دل کعبه، عبادت چه فایدهای برای خواجو دارد، وقتی که او درگیر مستی و شادی با دوستانش است.
عجب مدار زانفاس عنبر آمیزش
که آن شمامه ئی از طبله های عطارست
هوش مصنوعی: به این موضوع توجه نکن که نفسهای معطر او شگفتانگیز است، زیرا آن عطر ناشی از محافل و مجالس عطاران است.
حاشیه ها
1387/07/19 21:10
مصرع اول بیت اول به صورت «مگر بدیده مجنون نظر کنی ورنی» مشکل دارد، شاید «مگر بدیده مجنون نظر کنی و اگر نی» درست باشد. از دوستان هر کس به دیوان خواجو دسترسی دارد درستش را اطلاع دارد.
1390/01/30 09:03
لیلا
مصرع اول کاملاً درست می باشد.
1391/10/06 07:01
ناشناس
حمید رضا درست میگوید.مصراع اول کاستی وزن دارد.احتمالا موقع تایپ اینگونه شده.تقریبا به همان صورتی که حمیدرضا گفت،باید بخونیم
1395/03/06 18:06
تردید
درود دوستان عزیز
در مورد مصرع اول
مگر به دیده ی لیلی نظر کنی و ببینی
لطفا بررسی بفرمایید