شمارهٔ ۲۶۸
ای روی تو چشمه ی خور چشم
ابروی تو طاق اخضر چشم
بالای بلند و چشم مستت
شمشماد روان و عبهر چشم
لعل تو شراب مجلس روح
روی تو چراغ منظر چشم
خاک قدم تو سرمه ی حور
لعل لبت آب کوثر چشم
پیکان غم تو ناوک دل
نوک مژه ی تو نشتر چشم
از غایت مهر گشته حیران
در پیکر تو دو پیکر چشم
لعل تو بهای جوهر جان
دندان تو عقد گوهر چشم
ابروت هلال ماه خوبی
رخسار تو مهر انور چشم
در ورطه ی خون فتاده ما را
دور از رخ تو شناور چشم
از شوق خط تو ابن مقله
در آب فکند دفتر چشم
تا بیتو بروی ما چه آید
زین مردمک بد اختر چشم
دریا شودم ز اشک خونین
هر لحظه سواد کشور چشم
از چشم شد آب روی خواجو
بر باد که خاک بر سر چشم
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای روی تو چشمه ی خور چشم
ابروی تو طاق اخضر چشم
هوش مصنوعی: چهرهی تو همچون چشمهای از نور و روشنی است، و ابروی تو مانند قوسی سبز و زیبا میدرخشد.
بالای بلند و چشم مستت
شمشماد روان و عبهر چشم
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند جویباری روان است و نگاه تو پر از جذابیت و زیبایی. درختی بلند و سرسبز مانند تو وجود دارد که نشانهی زیبایی و طراوت است.
لعل تو شراب مجلس روح
روی تو چراغ منظر چشم
هوش مصنوعی: شما مانند لعل زیبایی هستید که نوشیدن آن در مجلس دلنشین است و چهره شما مانند نوری است که چشمها را روشن میکند.
خاک قدم تو سرمه ی حور
لعل لبت آب کوثر چشم
هوش مصنوعی: خاکی که زیر پای توست به اندازهای ارزشمند است که مانند سرمهای برای چشمهای زیبا به شمار میآید. لبهای تو همچون مروارید سرخ و چشمانت مانند آب کوثر، پاک و دلفریب هستند.
پیکان غم تو ناوک دل
نوک مژه ی تو نشتر چشم
هوش مصنوعی: غم تو مانند پیکانی است که به دل میزند، درست همانطور که نوک مژهات مانند نشتر بر چشم فرود میآید.
از غایت مهر گشته حیران
در پیکر تو دو پیکر چشم
هوش مصنوعی: به خاطر محبت فراوان، در وجود تو دو چشم حیران و شگفتزده میشوند.
لعل تو بهای جوهر جان
دندان تو عقد گوهر چشم
هوش مصنوعی: جميلة تو ارزش جان من است و دندان تو مانند نگین گوهر چشمهای تو میباشد.
ابروت هلال ماه خوبی
رخسار تو مهر انور چشم
هوش مصنوعی: چشمهای تو مانند هلال ماه هستند و صورتت از نور خورشید پرستارهتر است.
در ورطه ی خون فتاده ما را
دور از رخ تو شناور چشم
هوش مصنوعی: ما در دریاچهای پر از خون افتادهایم و دور از چهرهی تو در دنیایی غرق شدهایم.
از شوق خط تو ابن مقله
در آب فکند دفتر چشم
هوش مصنوعی: از شوق زیبایی خط تو، چشمهای من مانند ابن مقله، در آب به یادگار مینویسند.
تا بیتو بروی ما چه آید
زین مردمک بد اختر چشم
هوش مصنوعی: اگر تو از پیش ما بروی، این چه فایدهای دارد برای این افراز و بدبختی که در چشمانم نمایان است؟
دریا شودم ز اشک خونین
هر لحظه سواد کشور چشم
هوش مصنوعی: هر لحظه به خاطر اشکهای خونینم، مانند دریا میشوم و سیاهی کشور چشمانم را فرامیگیرد.
از چشم شد آب روی خواجو
بر باد که خاک بر سر چشم
هوش مصنوعی: از چشمان خواجو اشک ریخته شد و این اشک به باد رفت، چون که خاک بر سر چشمان او نشسته است.