شمارهٔ ۲۵۸
گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال
که وصالت متصوّر نشود جز بخیال
گر میسّر نشود با تو ام امکان وصول
نیست ممکن که فراموش کنم عهد وصال
هر سحر چاک زنم دامن جان را چون صبح
تا گریبان تو شد مطلع خورشید جمال
هست چون خال سیاه تو مرا روز سپید
گشت چون زلف تو آشفته مرا صورت حال
شکّرت شور جهانی و جهانی مشتاق
عالمی تشنه و عالم همه پر آب زلال
تا نگوئی که حرامست مرا بی تو نظر
که حرامست نظر بی تو و می با تو حلال
تنم از شوق جمالت شده از مویه چو موی
دلم از درد فراقت شده از ناله چو نال
قامتم نون و دل از غم شده چون حلقه ی میم
لیک بر حال دلم جیم سر زلف تو دال
نه بحالم نظری می کنی ای نرگس چشم
نه ز حالم خبری می دهی ای مشکین خال
مهر من بر مه رویت نپذیرد نقصان
مهر را گرچه میسّر نشود دفع زوال
عیش من بی لب شیرین تو تلخست ولیک
تو ملولی و مرا هست ز غیر تو ملال
ظاهر آنست که از خود برود بلبل مست
چو نسیم چمن آرد نفس باد شمال
خوش بُود ناله ی عشّاق به هنگام صبوح
خواجو ار عاشقی ، از پرده ی عشّاق بنال
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گشت معلوم کنون قیمت ایام وصال
که وصالت متصوّر نشود جز بخیال
هوش مصنوعی: حال زمان وصال را سنجیده و مشخص کن، زیرا عشق و وصالت تنها در خیال ممکن است و قابل تصور نیست.
گر میسّر نشود با تو ام امکان وصول
نیست ممکن که فراموش کنم عهد وصال
هوش مصنوعی: اگر نتوانم با تو ملاقات کنم، پس امکان رسیدن به تو وجود ندارد و احتمالش هست که من قول وصل را فراموش کنم.
هر سحر چاک زنم دامن جان را چون صبح
تا گریبان تو شد مطلع خورشید جمال
هوش مصنوعی: هر صبح، دامن جانم را میچینم و آرزو میکنم که صبحگاهان، چهره زیبای تو مانند خورشید بدرخشد و روشنیاش را بر من بپاشد.
هست چون خال سیاه تو مرا روز سپید
گشت چون زلف تو آشفته مرا صورت حال
هوش مصنوعی: وجود خال سیاه تو برای من باعث روشنی روز شده است، همچنان که زلفهای پریشان تو برای من حالت خاصی به وجود آورده است.
شکّرت شور جهانی و جهانی مشتاق
عالمی تشنه و عالم همه پر آب زلال
هوش مصنوعی: شکرت منبع دلانگیزی است که همهی دنیا را تحت تأثیر قرار داده و جهانیان به سوی آن جذب شدهاند. این عالم تشنهی حقیقت و دانش است و در همهجا، آب زلال و روشنی وجود دارد.
تا نگوئی که حرامست مرا بی تو نظر
که حرامست نظر بی تو و می با تو حلال
هوش مصنوعی: تا زمانی که نمیگویی دیدن من بدون تو گناه است، بدان که دیدن تو هم بدون من گناه است و نوشیدن شراب در کنار تو، حلال است.
تنم از شوق جمالت شده از مویه چو موی
دلم از درد فراقت شده از ناله چو نال
هوش مصنوعی: تن من به خاطر زیبایی تو به شدت در حال زاری است و دل من به خاطر درد جداییات به شدت ناله میکند.
قامتم نون و دل از غم شده چون حلقه ی میم
لیک بر حال دلم جیم سر زلف تو دال
هوش مصنوعی: قد و قامت من مانند نون است و دل من از غم به حالت دایرهای شبیه شده است. اما در حالی که حال دلم مانند حرف جیم است، زلف تو مانند دال بر آن سایه افکنده است.
نه بحالم نظری می کنی ای نرگس چشم
نه ز حالم خبری می دهی ای مشکین خال
هوش مصنوعی: ای نرگس چشم، نه به حال من توجهی میکنی و نه از وضعیت من خبری به کسی میدهی. ای صاحب خال سیاه، انگار هیچ خبری از من نداری.
مهر من بر مه رویت نپذیرد نقصان
مهر را گرچه میسّر نشود دفع زوال
هوش مصنوعی: محبت من به چهرهات هرگز کم نخواهد شد، حتی اگر نتوانم زوال آن را از بین ببرم.
عیش من بی لب شیرین تو تلخست ولیک
تو ملولی و مرا هست ز غیر تو ملال
هوش مصنوعی: زندگی من بدون لبان شیرین تو تلخ و ناکام است، ولی تو بیاعتنا هستی و من از نبود تو غمگینم.
ظاهر آنست که از خود برود بلبل مست
چو نسیم چمن آرد نفس باد شمال
هوش مصنوعی: ظاهر این است که بلبل مست، همچون نسیم چمن، خود را به طور کامل از دست میدهد و با نسیم شمالی نفس میکشد.
خوش بُود ناله ی عشّاق به هنگام صبوح
خواجو ار عاشقی ، از پرده ی عشّاق بنال
هوش مصنوعی: صدای ناله و شکایت عاشقان در صبحگاه حس و حال خوبی دارد. اگر تو هم عاشق هستی، از دلتنگیهای خود بگو و گریه کن.