گنجور

شمارهٔ ۲۵۷

ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل
واتش هجر جگر سوز تو دود افکن دل
چشمه ی نوش گهرپوش لبت چشمه ی جان
حلقه ی زلف شکن بر شکنت معدن دل
گر کنی قصد دلم دست من و دامن تو
ور کند ترک تو دل دست من و دامن دل
جانم از دست دل ار غرقه ی خون جگرست
خون جان من دلسوخته در گردن دل
پرتو روی تو شد شمع شبستان دلم
تا شبستان سر زلف تو شد مسکن دل
بده آن آب چو آتش که بجوش آمده است
ز آتش روی دلافروز تو خون در تن دل
چاره با ناوک چشمت سپر انداختنست
ورنه تیر مژه ات بگذرد از جوشن دل
دل شیدا همه پیرامن سودا گردد
و اهل دلرا غم سودای تو پیرامن دل
آتشی در دل خواجوست که از شعله ی اوست
دود آهی که برون می رود از روزن دل

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای غم عشق تو آتش زده در خرمن دل
واتش هجر جگر سوز تو دود افکن دل
هوش مصنوعی: ای عشق تو باعث سوزش دل من شده و آتش جدایی‌ات به شدت آزارم می‌دهد و این درد همچون دودی در دل می‌پیچد.
چشمه ی نوش گهرپوش لبت چشمه ی جان
حلقه ی زلف شکن بر شکنت معدن دل
هوش مصنوعی: چشمه‌ای که لبانت را زیبا کرده و نوشیدن آن لذت بخش است، همچون چشمه‌ای است که جان را سیراب می‌کند. حلقه‌های زلفت که بر سینه‌ات می‌افتد، همانند معدن ارزشمندی است که دل را پر از عشق و احساس می‌سازد.
گر کنی قصد دلم دست من و دامن تو
ور کند ترک تو دل دست من و دامن دل
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به دل من نزدیک شوی، دست من و دامن تو به هم می‌رسند. اما دوری تو، دل من و دامن دل را از هم جدا می‌کند.
جانم از دست دل ار غرقه ی خون جگرست
خون جان من دلسوخته در گردن دل
هوش مصنوعی: جان من در انتظار عشق، اگرچه دل از غم خونین شده است، این درد و رنج همچنان در وجودم جاری است و گویی تمامی غم‌ها به گردن دل آویزان است.
پرتو روی تو شد شمع شبستان دلم
تا شبستان سر زلف تو شد مسکن دل
هوش مصنوعی: نور چهره‌ی تو باعث روشنایی دل من شده و شبستان قلبم به مکان دل‌باختگی زلف‌های تو تبدیل گشته است.
بده آن آب چو آتش که بجوش آمده است
ز آتش روی دلافروز تو خون در تن دل
هوش مصنوعی: به او بگو آن آبی که مانند آتش به جوش آمده است را بده، زیرا که آتش زیبایی تو، خون را در دل و تن من به جوش آورده است.
چاره با ناوک چشمت سپر انداختنست
ورنه تیر مژه ات بگذرد از جوشن دل
هوش مصنوعی: چاره کار در این است که با تیر نگاه زیبایت روبه‌رو شوم و از خود دفاع کنم، وگرنه تیر مژه‌ات به راحتی از زره‌ی دل من عبور خواهد کرد.
دل شیدا همه پیرامن سودا گردد
و اهل دلرا غم سودای تو پیرامن دل
هوش مصنوعی: دل عاشق همه جا به دنبال عشق می‌گردد و کسانی که دلشان به عشق می‌تپد، غم این عشق را در دل دارند.
آتشی در دل خواجوست که از شعله ی اوست
دود آهی که برون می رود از روزن دل
هوش مصنوعی: خواجو در دلش آتشی دارد که ناشی از شعله‌ای درون اوست و از دلش، دود و آهی بیرون می‌آید.