شمارهٔ ۲۴
طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب
ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست
خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب
گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن
در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب
سنبلش بی وجه نبود گر بود شوریده حال
زانک افتادست چون هندو بترکستان غریب
ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است
در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب
بر غریبان رحمت آور چون غریبی در جهان
زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب
چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره ئی
چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب
گر بشمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک
بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب
در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت
هرگز آمد در دلت کآیا کجا رفت آن غریب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
طرّه مشکین نباشد بر رخ جانان غریب
زانک نبود سنبل سیراب در بستان غریب
هوش مصنوعی: وقتی که محبوبی با موهای سیاه و زیبا به نظر میرسد، این زیبایی به خودی خود غیرعادی نیست، زیرا در باغهای عجیب و دورافتاده، سنبلها و گلهای دیگر نمیتوانند به خوبی رشد کنند.
ایکه گفتی گرد لعلش خط مشکین از چه روست
خضر نبود بر کنار چشمه ی حیوان غریب
هوش مصنوعی: ای کسی که گفتی دور لعلش، خط مشکین از چه دلیلی است؟ چرا خضر کنار چشمه حیات نبود؟
گر بنالم در هوای طلعتش عیبم مکن
در بهاران نبود از مرغ چمن افغان غریب
هوش مصنوعی: اگر در آرزوی چهرهاش افسوس بخورم، عیب نگذارید بر من، زیرا در بهار، صدای غمگین پرندهای از گلزار هم نشانی از تنهایی است.
سنبلش بی وجه نبود گر بود شوریده حال
زانک افتادست چون هندو بترکستان غریب
هوش مصنوعی: سنبل او بیدلیل نیست، اگر او دیوانهوار رفتار کند. زیرا او همچون هندی است که به سرزمین ترکستان غریب افتاده است.
ور دلم در چین زلفش بس غریب افتاده است
در دلم نبود غمش چون گنج در ویران غریب
هوش مصنوعی: دل من به خاطر زلفهای او در حالتی عاطفی و غمانگیز قرار دارد. اما در درونم هیچ غم و اندوهی وجود ندارد، مانند گنجی که در خرابهای پیدا شده باشد.
بر غریبان رحمت آور چون غریبی در جهان
زانک نبود از خداوند کرم احسان غریب
هوش مصنوعی: به غریبان لطف کن، چرا که در این دنیا غریبی وجود دارد و رحمت خداوند بر بندگانش شامل حال کسانی میشود که در سختی و بیکسی به سر میبرند.
چشم مستت گر بریزد خون هر بیچاره ئی
چاره نبود زانک نبود فتنه از مستان غریب
هوش مصنوعی: اگر چشمان زیبا و سرمست تو خون بیچارهای را بریزد، دیگر چارهای نیست، زیرا مستان غریب نهفته در خود فتنهای ندارند.
گر بشمشیرم کشی حکمت روان باشد ولیک
بر گدا گر رحمت آرد نبود از سلطان غریب
هوش مصنوعی: اگر با شمشیر کشته شوم، حکمت همیشه جاری خواهد بود، اما اگر سلطان بر گدا رحم نکند، دیگر چه فایدهای دارد حتی اگر سلطانی غنی باشد.
در رهت خواجو بتلخی جان شیرین داد و رفت
هرگز آمد در دلت کآیا کجا رفت آن غریب
هوش مصنوعی: در مسیر تو، خواجو به خاطر عشق و محبوبی، جان شیرینش را فدای او کرد و رفت. هرگز به دل تو نرسید که بپرسی آن فرد غریب کجا رفته است.
حاشیه ها
1393/01/30 15:03
سیدمهدی
در مصراع دوم بیت چهارم کلمه هندو جدا از هم نوشته شده و باعث بدخوانی است.
در مصراع دوم بیت آخر نیز هرگز جدا نوشته شده که غلط است.