گنجور

شمارهٔ ۲۳

ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب
قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست
می نماید گرد آتش گردی از عنبر در آب
بر گل خودروی رویت کابروی حسن از اوست
سبزه ی سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب
تا بر آب افکند زلفت چنبر از سیلاب چشم
پیکرم بین غرقه در خونست چون چنبر در آب
مردم دریا نیندیشد ز طوفان زان سبب
مردم چشمم فرو بر دست دایم سر در آب
گرچه زر در خاک می جویم که از خاکست زر
روی زردم بین در آب دیده همچون زر در آب
عیب مجنون گو مکن لیلی که شرط عقل نیست
گر نداند حال دردش گو برو بنگر در آب
کشتیی بر خشک میرانیم در دریای عشق
وین تن خاکی ز چشم افتاده چون لنگر در آب
چون بنوک خامه خواجو شرح مشتاقی دهد
چشم خونبارش دراندازد روان دفتر در آب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خط سبز تو همچون برگ نیلوفر در آب
قند مصر از شور یاقوت تو چون شکر در آب
هوش مصنوعی: خط سبز تو مانند برگ نیلوفر روی آب است، و شور و شوق تو به مانند قند در آب، شیرین و دلنشین است.
عنبرین خطت که چون مشک سیه بر آتشست
می نماید گرد آتش گردی از عنبر در آب
هوش مصنوعی: خط دلبرانه‌ات همچون عنبر است که در آتش تیره و سیاه نمایان می‌شود؛ مانند بخاری که در آب به اطراف پخش می‌شود.
بر گل خودروی رویت کابروی حسن از اوست
سبزه ی سیراب را بنگر چو نیلوفر در آب
هوش مصنوعی: بر روی گل، زیبایی صورت تو مانند زیبایی چراغی است که سبزه‌های پرآب را مانند نیلوfer در آب زیباتر می‌کند.
تا بر آب افکند زلفت چنبر از سیلاب چشم
پیکرم بین غرقه در خونست چون چنبر در آب
هوش مصنوعی: زلفت را بر آب انداخته‌اند و مانند حلقه‌ای در سیلاب چشم، بدنم همچون حلقه‌ای در آب در خون غرق شده است.
مردم دریا نیندیشد ز طوفان زان سبب
مردم چشمم فرو بر دست دایم سر در آب
هوش مصنوعی: مردم به دریا فکر نمی‌کنند و به طوفان‌های آن اهمیتی نمی‌دهند. به همین دلیل، چشمانم دائماً به دستم نزدیک است و سرم را در آب می‌بردم.
گرچه زر در خاک می جویم که از خاکست زر
روی زردم بین در آب دیده همچون زر در آب
هوش مصنوعی: هرچند که در تلاش هستم تا از خاک، طلا ببرم، اما به خاطر اینکه روی من رنگ زردی دارد، در آب مانند طلا می‌درخشم.
عیب مجنون گو مکن لیلی که شرط عقل نیست
گر نداند حال دردش گو برو بنگر در آب
هوش مصنوعی: ای عیب و نقص مجنون را به لیلی نسبت نده، چون اینو نمی‌فهمه که مجنون چه دردی داره. اگر حال او را نمی‌دانی، برو و در آب نگاه کن تا بفهمی.
کشتیی بر خشک میرانیم در دریای عشق
وین تن خاکی ز چشم افتاده چون لنگر در آب
هوش مصنوعی: ما در دریای عشق، کشتی‌ای را بر زمین رها می‌کنیم و این جسم خاکی، مانند لنگری که در آب افتاده، از چشم‌هایمان دور می‌شود.
چون بنوک خامه خواجو شرح مشتاقی دهد
چشم خونبارش دراندازد روان دفتر در آب
هوش مصنوعی: وقتی که قلم خواجو درباره عشق و شوق می‌نویسد، چشمان اشکبارش باعث می‌شود که روحش در آب جاری شود.

حاشیه ها

1394/03/15 02:06
شاهین شیرزادی

در بیت سوم مصراع اول "کآبروی" به اشتباه "کبروی" درج شده است.