شمارهٔ ۲۳۷
گلزار جنتست رخ حور پیکرش
و آرامگاه روح لب روح پرورش
سرو سهی که در چمن آزادیش کنند
آزاد کرده ی قد همچون صنوبرش
باد بهار نکهتی از شاخ سنبلش
و آب حیات قطره ئی از حوض کوثرش
شکّر حکایتی ز دو لعل شکر وشش
عنبر شمامه ئی ز دو زلف معنبرش
تاراج گشته صبر ز جادوی دلکشش
زنّار بسته عقل ز هندوی کافرش
خطی ز مشک سوده در اثبات دلبری
وجهی نوشته بر ورق روی چون خورش
یانی مگر که خازن سلطان نیکوئی
قفلی زمرّدین زده بر درج گوهرش
زانرو که زلف سرزده سر بر خطش نهاد
معلوم می شود که چه سوداست در سرش
گر خون چکد ز گفته ی خواجو عجب مدار
کز درد عشق غرقه ی خونست دفترش
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گلزار جنتست رخ حور پیکرش
و آرامگاه روح لب روح پرورش
هوش مصنوعی: چهرهی زیبا و دلانگیز او مانند گلزار بهشتی است و روحش مانند آرامگاهی است برای پرورش عشق و احساسات.
سرو سهی که در چمن آزادیش کنند
آزاد کرده ی قد همچون صنوبرش
هوش مصنوعی: سروی بلند و زیبایی که در چمن رهایش کنند، به قد و قامتش مانند صنوبر میرسد.
باد بهار نکهتی از شاخ سنبلش
و آب حیات قطره ئی از حوض کوثرش
هوش مصنوعی: نسیم بهاری عطر دلنوازی از گلهای سنبلش میآورد و آب حیات مانند قطرهای از حوض کوثرش را به ارمغان میآورد.
شکّر حکایتی ز دو لعل شکر وشش
عنبر شمامه ئی ز دو زلف معنبرش
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف زیبایی و خوشبوئی محبوبی میپردازد. شاعر با اشاره به شکر و عطر خوشبو، شکوفایی و جذابیت چهره و موی او را به تصویر میکشد. لعلها به زیبایی و درخشش دلالت دارد و زلفها نماد عشق و جذابیت هستند. شاعر از ترکیب این عناصر برای بیان احساسات عمیق خود نسبت به محبوب استفاده کرده است.
تاراج گشته صبر ز جادوی دلکشش
زنّار بسته عقل ز هندوی کافرش
هوش مصنوعی: صبر انسان به خاطر جذبه و魅魅ی که وجود محبوب دارد، نابود شده است، و عقل او به مانند زنجیری به دست این شخص کافر و بیدین گرفتار شده است.
خطی ز مشک سوده در اثبات دلبری
وجهی نوشته بر ورق روی چون خورش
هوش مصنوعی: نوشتهای زیبا و دلربا بر روی صفحهای به رنگ چهرهای که مانند خورشید میدرخشد، با عطری از مشک به تصویر کشیده شده است.
یانی مگر که خازن سلطان نیکوئی
قفلی زمرّدین زده بر درج گوهرش
هوش مصنوعی: شاید آن شخص، نگهبان گنجینه خوبیها باشد که قفلی از سنگ زمرّد بر روی جواهراتش زده است.
زانرو که زلف سرزده سر بر خطش نهاد
معلوم می شود که چه سوداست در سرش
هوش مصنوعی: به این خاطر که زلفی که به طور ناگهانی به سمت او آمده، بر روی چهرهاش افتاده، معلوم میشود که در ذهنش چه تدبیری وجود دارد.
گر خون چکد ز گفته ی خواجو عجب مدار
کز درد عشق غرقه ی خونست دفترش
هوش مصنوعی: اگر از نوشتههای خواجو خون ببارد، شگفت زده نشو، زیرا دفترش به خاطر درد عشق پر از خون است.