شمارهٔ ۲۱۶
در جهان قصّه حسن تو نشد فاش هنوز
تو دل خلق جهان صید کنی باش هنوز
هیچ دل سوخته کام دل شوریده نیافت
زان عقیق لب دُر پوش گهرپاش هنوز
باش تا نقش ترا سجده کند لعبت چین
زانک فارغ نشد از نقش تو نقّاش هنوز
تا دلم صید نگشتی بکمند غم عشق
سنبلت سلسله بر گل نزدی کاش هنوز
گرچه فرهاد نماندست ولیکن ماندست
شور لعل لب شیرین شکرخاش هنوز
چند گوئی که شدی فتنه ی رویم خواجو
نشدم در غمت افسانه ی او باش هنوز
عاقبت فاش شود سرّ من از شور غمت
گر بشیدائی و رندی نشدم فاش هنوز
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
در جهان قصّه حسن تو نشد فاش هنوز
تو دل خلق جهان صید کنی باش هنوز
هوش مصنوعی: در دنیا هنوز داستان زیباییهای تو به همه گفته نشده است. اما تو هنوز میتوانی دل مردم را به دست بیاوری و آنها را مسحور کنی.
هیچ دل سوخته کام دل شوریده نیافت
زان عقیق لب دُر پوش گهرپاش هنوز
هوش مصنوعی: هیچ کس که دلش سوخته است، نتوانسته از لبهای مثل عقیق کسی که دُر پوشیده و گوهر میپاشد، دلخوشی یا آرامشی پیدا کند.
باش تا نقش ترا سجده کند لعبت چین
زانک فارغ نشد از نقش تو نقّاش هنوز
هوش مصنوعی: بیا تا زیبایی تو باعث شود که معشوقهها به تو احترام بگذارند، زیرا هنرمند هنوز از خلق تصویر تو فارغ نشده است.
تا دلم صید نگشتی بکمند غم عشق
سنبلت سلسله بر گل نزدی کاش هنوز
هوش مصنوعی: تا زمانی که دلم در دام غم عشق تو گرفتار نشده، تو نزد من نیامدی و زنجیرهی محبتت را به گل نچسباندی. ای کاش هنوز این اتفاق نیفتاده بود.
گرچه فرهاد نماندست ولیکن ماندست
شور لعل لب شیرین شکرخاش هنوز
هوش مصنوعی: اگرچه فرهاد دیگر وجود ندارد، اما هنوز شور و حال عشق به لعل لب شیرین و شکرخواب باقی مانده است.
چند گوئی که شدی فتنه ی رویم خواجو
نشدم در غمت افسانه ی او باش هنوز
هوش مصنوعی: هرچقدر هم که بگویی به خاطر زیبایی چهرهام دچار پریشانی شدهای، باز هم در غم تو، به داستانی از عشق و عاشقی بدل نشدم.
عاقبت فاش شود سرّ من از شور غمت
گر بشیدائی و رندی نشدم فاش هنوز
هوش مصنوعی: در نهایت، راز عشق و شور و شوق من به تو آشکار خواهد شد، حتی اگر هنوز در حالتی از شیدایی و رندی نباشم و این راز پنهان مانده باشد.