گنجور

شمارهٔ ۲۰

ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
واب رویت برده آب از روی آب
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
بینی ار بینی در آب و آینه
آفتاب روی و روی آفتاب
برنیندازی بنای عقل و دین
تاز عارض بر نیندازی نقاب
تشنگان وادی عشقت ز چشم
بر سر آبند و از دل بر سراب
پیکرم در مهر ماه روی تو
گشته چون تار قصب بر ماهتاب
زلف و رخسارت شبستانست و شمع
شکر و بادام تو نقل و شراب
خواب را در دور چشم مست تو
ای دریغ ار دید می یک شب بخواب
بسکه خواجو سیل می بارد ز چشم
خانه صبرش شد از باران خراب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای ز چشمت رفته خواب از چشم خواب
واب رویت برده آب از روی آب
هوش مصنوعی: ای خواب از چشم تو رفته و دیگر نمی‌توانم بخوابم؛ زیبایی تو آن‌قدر فریبنده است که آب روی چهره‌ات مرا به خود جلب کرده و تمام افکارم را مشغول کرده است.
از شکنج زلف و مهر طلعتت
تاب بر خورشید و در خورشید تاب
هوش مصنوعی: زلف‌های پیچیده و زیبایی چهره‌ات، درخشش و نوری دارند که با نور خورشید رقابت می‌کند.
بینی ار بینی در آب و آینه
آفتاب روی و روی آفتاب
هوش مصنوعی: اگر در آب و آینه نگاه کنی، می‌توانی تصویر آفتاب و چهره‌اش را ببینی.
برنیندازی بنای عقل و دین
تاز عارض بر نیندازی نقاب
هوش مصنوعی: عقل و دین را نادیده نگیری، تا زمانی که نقاب بر چهره‌ات نیندازی.
تشنگان وادی عشقت ز چشم
بر سر آبند و از دل بر سراب
هوش مصنوعی: عاشقان در جستجوی عشق، به آب چشم و دل خود نگاه می‌کنند، اما آنچه می‌یابند، فقط خیال و وهمی است که مانند سراب می‌ماند.
پیکرم در مهر ماه روی تو
گشته چون تار قصب بر ماهتاب
هوش مصنوعی: بدن من در مهر ماه، مانند رشته نازکی از نی در زیر نور ماه، به زیبایی صورت تو تبدیل شده است.
زلف و رخسارت شبستانست و شمع
شکر و بادام تو نقل و شراب
هوش مصنوعی: موها و چهره‌ات مانند یک مکان زیبا و پرنورت است و شیرینی تو همچون شمع و بادام و تو را مثل نقل و شراب می‌دانم.
خواب را در دور چشم مست تو
ای دریغ ار دید می یک شب بخواب
هوش مصنوعی: دور چشم مست تو خواب مجازی است و ای کاش فقط یک شب می‌توانستم در آن خواب راحتی را تجربه کنم.
بسکه خواجو سیل می بارد ز چشم
خانه صبرش شد از باران خراب
هوش مصنوعی: بسیار گریه می‌کند و از چشمانش سیل می‌ریزد، تا جایی که صبرش تحت فشار باران خراب شده است.

حاشیه ها

1393/10/13 15:01
محسن

این شعر مانند شعری از سعدی می باشد:
ما امید از طاعت و چشم از ثواب افکنده‌ایم
سایهٔ سیمرغ همت بر خراب افکنده‌ایم
گر به طوفان می‌سپارد یا به ساحل می‌برد
دل به دریا و سپر بر روی آب افکنده‌ایم
محتسب گر فاسقان را نهی منکر می‌کند
گو بیا کز روی مستوری نقاب افکنده‌ایم
عارف اندر چرخ و صوفی در سماع آورده‌ایم
شاهد اندر رقص و افیون در شراب افکنده‌ایم
هیچکس بی‌دامنی تر نیست لیکن پیش خلق
باز می‌پوشند و ما بر آفتاب افکنده‌ایم
سعدیا پرهیزگاران خودپرستی می‌کنند
ما دهل در گردن و خر در خلاب افکنده‌ایم
رستمی باید که پیشانی کند با دیو نفس
گر برو غالب شویم افراسیاب افکنده‌ایم