شمارهٔ ۲
می رود آب رخ از باده ی گلرنگ مرا
می زند راه خرد زمزمه ی چنگ مرا
دلق ازرق بمی لعل گرو خواهم کرد
که می لعل برون آورد از رنگ مرا
من که بر سنگ زدم شیشه ی تقوی و ورع
محتسب بهر چه بر شیشه زند سنگ مرا
مستم از کوی خرابات ببازار برید
تا همه خلق ببینند بدین رنگ مرا
نام و ننگ اربرود در طلبش باکی نیست
من که بد نام جهانم چه غم از ننگ مرا
ای رخت آینه ی جان می چون زنگ بیار
تا ز آئینه خاطر ببرد زنگ مرا
مطرب آهنگ چنین تیز چه گیری که کند
جان شیرین بلب لعل تو آهنگ مرا
نشد از گوش دلم زمزه ی نغمه ی چنگ
تا عنان دل شیدا بشد از چنگ مرا
چون تو در خاطر خواجو بزدی کوس نزول
دو جهان خیمه برون زد ز دل تنگ مرا
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
می رود آب رخ از باده ی گلرنگ مرا
می زند راه خرد زمزمه ی چنگ مرا
هوش مصنوعی: آب صورت من به خاطر شراب رنگی که دارم میرود و نغمهی چنگ من با صدای خنیاگران در حال پیدایش است.
دلق ازرق بمی لعل گرو خواهم کرد
که می لعل برون آورد از رنگ مرا
هوش مصنوعی: من میخواهم در عوض دلق آبیام، لعل (سنگ قیمتی) بزنم، چون میخواهم از رنگ و حال و روز خودم، جلوهای شگفتانگیز بسازم.
من که بر سنگ زدم شیشه ی تقوی و ورع
محتسب بهر چه بر شیشه زند سنگ مرا
هوش مصنوعی: من با سنگ به شیشه تقوا و پرهیزکاری زدم، حالا محتسب (ناظر شرعی) به چه دلیلی سنگ به شیشه من میزند؟
مستم از کوی خرابات ببازار برید
تا همه خلق ببینند بدین رنگ مرا
هوش مصنوعی: از کوچههای شرابخانه بیرون میروم و به بازار میرسم تا همه مردم مرا با این حال و رنگ و روی خاص ببینند.
نام و ننگ اربرود در طلبش باکی نیست
من که بد نام جهانم چه غم از ننگ مرا
هوش مصنوعی: من در پی دستیابی به آرزوهایم هیچ هراسی از نام و ننگ ندارم؛ زیرا من خودم در این دنیا به بدنامی شناخته شدهام و از ننگ خود نباید نگران باشم.
ای رخت آینه ی جان می چون زنگ بیار
تا ز آئینه خاطر ببرد زنگ مرا
هوش مصنوعی: ای دلبر من، مانند آینهای که جانم را منعکس میکند، زنگارها را از وجودم دور کن تا یاد و خاطرهام پاک و روشن بماند.
مطرب آهنگ چنین تیز چه گیری که کند
جان شیرین بلب لعل تو آهنگ مرا
هوش مصنوعی: ای ساززن! چه آهنگ تندی را میزنی که جان شیرینم را تحت تأثیر قرار میدهد و مرا به یاد لبی سرخ و زیبا میاندازد؟
نشد از گوش دلم زمزه ی نغمه ی چنگ
تا عنان دل شیدا بشد از چنگ مرا
هوش مصنوعی: گوش دلم نتوانست صدای نغمهی چنگ را بشنود تا اینکه دل شیدا و سرگشتهام از چنگ و کنترل من رها شد.
چون تو در خاطر خواجو بزدی کوس نزول
دو جهان خیمه برون زد ز دل تنگ مرا
هوش مصنوعی: وقتی که یاد تو در ذهن خواجو طنین انداز شد، دو جهان از درون دل پر از کدورت من بیرون آمدند و به زندگی من رونق بخشیدند.
حاشیه ها
1391/10/26 04:12
آرش
بیت دوم اشتباه تایپی دارد:
دلق "ارزق" به می لعل گرو خواهم کرد
1397/07/15 20:10
صالحی
ازرق صحیح است. جناب حافظ هم از این کلمه استفاده کرده است معنی آن هم آبی، کبود و نیلگون است.
در حدود العالم آمده است :
و ایشان [مردم اندلس ] مردانی اند سپیدپوست و ازرق چشم [چشم آبی]
حافظ میفرماید:
1- پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان
رخصت خبث نداد ارنه حکایت ها بود
اینجا ازرق پوشان، کنایه از صوفیان است که دلق کبود می پوشیده اند.
2- ساغر می بر کفم نه تا ز بر
برکشم این دلق ازرق فام را
در اینجا به معنی دلق کبود رنگ و کنایه از آلوده بودن آن است.
1400/11/23 07:01
قطره
مفهوم کلی شعر: افتادن در مسیر عشق و خارج شدن از طریق زهاد.