شمارهٔ ۱۹۲
سبزه پیرامن سرچشمهٔ نوشش نگرید
شبه بر گوشهٔ یاقوت خموشش نگرید
شام شبگون سحرپوش قمر فرسا را
زیور برگ گل غالیه پوشش نگرید
عقل را صید کمند افکن جعدش بینید
روح را تشنهٔ سرچشمهٔ نوشش نگرید
بُت ضحّاک من آن مه که به رخ جام جمست
آن دو افعی سیه بر سر دوشش نگرید
من که از حلقهٔ گوشش شدهام حلقه به گوش
گوشداری من حلقه به گوشش نگرید
جانم از جام لبش گشت به یک جرعه خراب
بادهٔ لعل لب باده فروشش نگرید
خواجو از میکدهاش دوش به دوش آوردند
این همه بیخودی از مستی دوشش نگرید
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
سبزه پیرامن سرچشمهٔ نوشش نگرید
شبه بر گوشهٔ یاقوت خموشش نگرید
هوش مصنوعی: سبزهای که دور تا دور سرچشمهی آب شیرین قرار دارد، در شب بر گوشهی یاقوتی خاموش نگاهی نمیاندازد.
شام شبگون سحرپوش قمر فرسا را
زیور برگ گل غالیه پوشش نگرید
هوش مصنوعی: شب تاریک و زیبای سحر، قمر را در خود میگرفت و گلی که با عطر خوش خود آن را زینت میداد، بر روی آن نمیبارید.
عقل را صید کمند افکن جعدش بینید
روح را تشنهٔ سرچشمهٔ نوشش نگرید
هوش مصنوعی: عقل را به دام بینداز، زیباییهای او را ببین و روح را که تشنهی آب زلال است، در جستجوی آن نگذار.
بُت ضحّاک من آن مه که به رخ جام جمست
آن دو افعی سیه بر سر دوشش نگرید
هوش مصنوعی: ضحاک، شخصیتی است که به عنوان نماد ظلم و ستم معرفی میشود. او شبیه به ماهی است که بر روی جام جمشید، یعنی نماد قدرت و بزرگی، قرار گرفته است. بر روی شانههای او دو مار سیاه وجود دارد که به نوعی نشاندهندهی خطر و تهدید هستند. این تصویر، به نحوی بُت و نماد قدرتطلبی و ستمگری را به نمایش میگذارد.
من که از حلقهٔ گوشش شدهام حلقه به گوش
گوشداری من حلقه به گوشش نگرید
هوش مصنوعی: من که به خاطر عشق او خود را به حلقهای درآوردهام، نمیتوانم از او دلسرد شوم و از محبتش جدایی بزنم.
جانم از جام لبش گشت به یک جرعه خراب
بادهٔ لعل لب باده فروشش نگرید
هوش مصنوعی: جانم تحت تأثیر لبهایش به قدری مست و سرگردان شد که در یک نوشیدنی، رنگ باخته و به حال خراب درآمد. در برابر شراب لعلگون لبهای بادهفروش، چشمانش پر از اشک گردید.
خواجو از میکدهاش دوش به دوش آوردند
این همه بیخودی از مستی دوشش نگرید
هوش مصنوعی: خواجو از میکده به دوش شخصی مشغول به کار بود که این همه بیخود و بیهدف از مستی به سمتش نگریست.
حاشیه ها
1396/09/12 01:12
محمد جواد شریفی فر
با سلام، در بیت آخر "خواجو از میکده اش.." وزن درستی ندارد و احتمالا به جای "خواجو" کلمه "خواجه" باید قرار گیرد با تشکر