گنجور

شمارهٔ ۱۸۶

گل نهالی ببوستان آورد
مرغ را باز در فغان آورد
سخنی بلبل از لبش می گفت
غنچه را آب در دهان آورد
نکهت نفحه ی شمامه ی صبح
مژده ی گل ببوستان آورد
دوستان را نسیم باد صبا
بوی انفاس دوستان آورد
نفس باد صبحدم چو مسیح
با تن خاک مرده جان آورد
هم عفا الله صبا که عاشق را
خبر یار مهربان آورد
درد خواجو بصبر به نشود
زانک با خویش از آن جهان آورد
لیک نومید نیست کاب حیات
از سیاهی برون توان آورد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

گل نهالی ببوستان آورد
مرغ را باز در فغان آورد
هوش مصنوعی: پرنده‌ای که در باغ گل بازگشته، با خود نهالی آورده است که باعث شده دیگر پرندگان به هیجان و فغان بیفتند.
سخنی بلبل از لبش می گفت
غنچه را آب در دهان آورد
هوش مصنوعی: بلبل سخنی می‌گفت که غنچه را شیفته و مشتاق کرد و حتی باعث شد آب به دهانش بیفتد.
نکهت نفحه ی شمامه ی صبح
مژده ی گل ببوستان آورد
هوش مصنوعی: عطر خوش صبحگاهی به مانند بوی گل‌ها، نویدبخش حضوری دل‌انگیز در باغ است.
دوستان را نسیم باد صبا
بوی انفاس دوستان آورد
هوش مصنوعی: باد صبا بویی از دوستان را به ارمغان آورد و حال و هوای آن‌ها را زنده کرد.
نفس باد صبحدم چو مسیح
با تن خاک مرده جان آورد
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی همچون مسیحی است که به جسم خاکی مرده، روح و حیات می‌بخشد.
هم عفا الله صبا که عاشق را
خبر یار مهربان آورد
هوش مصنوعی: باد صبا که عاشق را از حضور یار مهربان آگاه کرد، قابل ستایش است.
درد خواجو بصبر به نشود
زانک با خویش از آن جهان آورد
هوش مصنوعی: دردخواجو با صبر خود، از آن دنیا چیزی نمی‌آورد، زیرا درد او تنها مخصوص خودش است و نمی‌تواند از آن به دیگران منتقل کند.
لیک نومید نیست کاب حیات
از سیاهی برون توان آورد
هوش مصنوعی: اما از امید بستن به زندگی نباید ناامید شد؛ زیرا می‌توان از تاریکی به سمت روشنی و امید حرکت کرد.