گنجور

شمارهٔ ۱۶

ای چشم نیمخواب تو از من ربوده خواب
وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب
بر مه فکنده برقع شبرنگ روزپوش
مه را که دید ساخته از تیره شب نقاب
روزم شبست بی تو و چون روز روشنست
کان لحظه شب بود که نهان باشد آفتاب
خورشید را بروی تو تشبیه چون کنم
کو همچو بندگان دهدت بوسه بر جناب
بر روی چون مه ارچه بتابی کمند زلف
باری به هیچ روی زمن روی بر متاب
گفتم مگر بخواب توان دیدنت ولیک
دانم که خواب را نتوان دید جز بخواب
یک ساعتم از آن لب میگون شکیب نیست
سرمست را شکیب کجا باشد از شراب
چشمم بقصد ریختن خون دل مقیم
افکنده است چون سر زلفت سپر بر آب
در آرزوی روی تو خواجو چو بیدلان
هر شب بخون دیده کند آستین خضاب

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چشم نیمخواب تو از من ربوده خواب
وی زلف تابدار تو بر مه فکنده تاب
هوش مصنوعی: ای چشم‌های خواب‌آلود تو خواب را از من گرفته‌اند و تارهای زلف نرم و درخشان تو نوری را بر چهره مهتابی افکنده است.
بر مه فکنده برقع شبرنگ روزپوش
مه را که دید ساخته از تیره شب نقاب
هوش مصنوعی: ماه در پوششی طلایی مانند روز پنهان شده است که در حقیقت از تاریکی شب ساخته شده است.
روزم شبست بی تو و چون روز روشنست
کان لحظه شب بود که نهان باشد آفتاب
هوش مصنوعی: زندگی‌ام بدون تو شبی تاریک است و انگار روز روشن است، چون در این لحظه‌ی تاریک، خورشید پنهان است.
خورشید را بروی تو تشبیه چون کنم
کو همچو بندگان دهدت بوسه بر جناب
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم خورشید را به تو تشبیه کنم در حالی که او همچون بندگان برتو بوسه می‌زند؟
بر روی چون مه ارچه بتابی کمند زلف
باری به هیچ روی زمن روی بر متاب
هوش مصنوعی: اگرچه تو مانند ماه بر من تابیده‌ای، اما موهای زیبا و پیچ در پیچت را به هیچ وجه از من دور مکن.
گفتم مگر بخواب توان دیدنت ولیک
دانم که خواب را نتوان دید جز بخواب
هوش مصنوعی: گفتم شاید در خواب بتوانم تو را ببینم، اما می‌دانم که خواب را نمی‌توان جز در خواب تجربه کرد.
یک ساعتم از آن لب میگون شکیب نیست
سرمست را شکیب کجا باشد از شراب
هوش مصنوعی: یک ساعت هم نمی‌توانم از آن لب شیرین دور بمانم، زیرا کسی که سرشار از شوق و مسرت است، چگونه می‌تواند در برابر شراب مقاومت کند؟
چشمم بقصد ریختن خون دل مقیم
افکنده است چون سر زلفت سپر بر آب
هوش مصنوعی: چشمانم به قصد اشک ریختن بر دل، مانند گیسوان تو بر روی آب قرار گرفته است.
در آرزوی روی تو خواجو چو بیدلان
هر شب بخون دیده کند آستین خضاب
هوش مصنوعی: خواجو مانند دل‌شکستگان به آرزوی روی تو، هر شب با اشک‌هایش آستینش را رنگین می‌کند.