شمارهٔ ۱۵۳
بمهر روی تو در آفتاب نتوان دید
ببوی زلف تو در مشک ناب نتوان دید
دو چشم مست تو دیشب بخواب می دیدم
ولی چه سود که آن جز بخواب نتوان دید
اگرچه آب رخت عین آتشست ولیک
فروغ آتش رویت در آب نتوان دید
چو ماه مهر فروزت بزیر سایه ی شب
بهیچ روی مهی شب نقاب نتوان دید
رخ تو در شکن زلف پر شکن دیدم
اگرچه در شب تار آفتاب نتوان دید
خواص چشمه ی نوشت که جوهر روحست
بیار باده که جز در شراب نتوان دید
دل شکسته ی خواجو خراب گشت و رواست
که گنج عشق تو جز در خراب نتوان دید
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بمهر روی تو در آفتاب نتوان دید
ببوی زلف تو در مشک ناب نتوان دید
هوش مصنوعی: زیبایی چهره تو را در نور آفتاب نمیتوان مشاهده کرد و عطر زلف تو را نیز نمیتوان به خوبی حس کرد.
دو چشم مست تو دیشب بخواب می دیدم
ولی چه سود که آن جز بخواب نتوان دید
هوش مصنوعی: دیشب در خواب چشمان زیبای تو را میدیدم، اما چه فایده که فقط در خواب میتوانم آنها را ببینم.
اگرچه آب رخت عین آتشست ولیک
فروغ آتش رویت در آب نتوان دید
هوش مصنوعی: هرچند آب و رخت تو همچون آتش هستند، اما در آب نمیتوان光 و درخشش آتش چهرهات را مشاهده کرد.
چو ماه مهر فروزت بزیر سایه ی شب
بهیچ روی مهی شب نقاب نتوان دید
هوش مصنوعی: وقتی که ماه روشناییات در زیر سایه شب قرار میگیرد، هیچ شکلی از مهتاب در شب را نمیتوان دید.
رخ تو در شکن زلف پر شکن دیدم
اگرچه در شب تار آفتاب نتوان دید
هوش مصنوعی: چهره زیبای تو را در میان زلفهای شکنندهات دیدم، هرچند در شب تاریک نمیتوان به آفتاب نگاه کرد.
خواص چشمه ی نوشت که جوهر روحست
بیار باده که جز در شراب نتوان دید
هوش مصنوعی: چشمهی نویسندگی یا خلاقیت، معنای عمیق و روح زندگی را به تصویر میکشد. بیا شراب بیاور که تنها در حال مستی و نشئگی میتوان به آن معنا دست یافت.
دل شکسته ی خواجو خراب گشت و رواست
که گنج عشق تو جز در خراب نتوان دید
هوش مصنوعی: دل شکسته خواجو به تنگی آمده و طبیعی است که گنج و زیبایی عشق تو فقط در میان ویرانهها و اشکال ناپایدار قابل مشاهده است.

خواجوی کرمانی