شمارهٔ ۱۴۷
خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند
وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند
از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان
با آفتاب دست در آغوش کرده اند
در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی
تشبیه ما بسنبل مه پوش کرده اند
کردند ترک صحبت عهد قدیم را
معلوم می شود که فراموش کرده اند
هر شب مغنیان ضمیرم ز سوز عشق
بر قول بلبلان سحر گوش کرده اند
منعم مکن زباده که ارباب عقل را
از جام عشق واله و مدهوش کره اند
خواجو بنوش دُردی عشقش که عاشقان
خون خورده اند و نیش جفانوش کرده اند
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خورشید را ز مشک زره پوش کرده اند
وانگه بهانه زلف و بنا گوش کرده اند
هوش مصنوعی: خورشید را به مانند زره ای از مشک پوشانده اند و سپس موها و گوش های محبوب را بهانه قرار داده اند.
از پر دلی دو هندوی کافر نژادشان
با آفتاب دست در آغوش کرده اند
هوش مصنوعی: دو هندوی بیدین با شجاعت و دلیری، به خورشید نزدیک شده و با آن دوست شدهاند.
در تاب رفته اند و بر آشفته کز چه روی
تشبیه ما بسنبل مه پوش کرده اند
هوش مصنوعی: آنها در حالتی به سر میبرند که نشان از اضطراب و بیقراری دارند و نمیدانند به چه دلیلی ما را مانند سنبل، که نماد زیبایی و دلربایی است، توصیف کردهاند.
کردند ترک صحبت عهد قدیم را
معلوم می شود که فراموش کرده اند
هوش مصنوعی: ترک کردن گفت و گوهای دوستانه قدیمی نشان میدهد که آنها فراموش کردهاند که چه چیزهایی برایشان اهمیت داشت.
هر شب مغنیان ضمیرم ز سوز عشق
بر قول بلبلان سحر گوش کرده اند
هوش مصنوعی: هر شب، خوانندگان درون من به عشق سوزناک گوش میدهند و نغمههای بلبلان را در سحرگاه میشنوند.
منعم مکن زباده که ارباب عقل را
از جام عشق واله و مدهوش کره اند
هوش مصنوعی: از تو خواهش میکنم که از نوشیدنی منع نکن، زیرا صاحبان اندیشه را در میخانه عشق مست و شیدا کرده است.
خواجو بنوش دُردی عشقش که عاشقان
خون خورده اند و نیش جفانوش کرده اند
هوش مصنوعی: خواجو، بیا و از عرق عشق او بنوش، چرا که عاشقان زیادی در راه عشق زخمخوردهاند و درد و غمهای فراوانی را تحمل کردهاند.

خواجوی کرمانی