شمارهٔ ۱۴۵
شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده اند
زلف پرچین را چرا بر صبح پرچین کرده اند
خال هندو را خطی از نیمروز آورده اند
چین گیسو را زرخ بتخانه ی چین کرده اند
گر ببخت شور من ابرو ترش کردند باز
عیش تلخم را بشکر خنده شیرین کرده اند
تا چه سحرست اینکه بر گل نقش مانی بسته اند
تا چه حالست این که بر مه خال مشکین کرده اند
آن خط عنبر شکن بر برگ گل دانی چراست
نافه مشکست کاندر جیب نسرین کرده اند
وان رخ گلرنگ و قد چون صنوبر گوئیا
گلستانی برفراز سرو سیمین کرده اند
مهرورزان ز اشتیاق طلعتش شب تا سحر
چشم شب پیمای را در ماه و پروین کرده اند
دردمندان محبت بر امید مرهمی
آستانش هر شبی تا روز بالین کرده اند
خسروان در آرزوی شکّرش فرهادوار
جان شیرین را فدای جان شیرین کرده اند
کفر زلفش چون بلای دین و دل شد زان سبب
همچو خواجو اهل دل ترک دل و دین کرده اند
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شام خون آشام گیسو را اگر چین کرده اند
زلف پرچین را چرا بر صبح پرچین کرده اند
هوش مصنوعی: اگر شب تاریک و غمگینی به خاطر گیسوی پریشان تو غمناک شده، پس چرا صبح که روشن و زیباست، باز هم زلفهای پرچین تو را به هم ریختهاند?
خال هندو را خطی از نیمروز آورده اند
چین گیسو را زرخ بتخانه ی چین کرده اند
هوش مصنوعی: دنبالۀ خون خال هندو را از نیمروز آوردهاند و چین گیسوی معشوق را از زرخ، مانند بتخانهای در چین تزیین کردهاند.
گر ببخت شور من ابرو ترش کردند باز
عیش تلخم را بشکر خنده شیرین کرده اند
هوش مصنوعی: اگر بخت بد من، ابرویش را در هم کشید، باز هم جشن تلخ من را با خندهای شیرین شاد کردهاند.
تا چه سحرست اینکه بر گل نقش مانی بسته اند
تا چه حالست این که بر مه خال مشکین کرده اند
هوش مصنوعی: اینکه بر روی گل، نقش زیبایی از تو کشیدهاند، چقدر جالب و شگفتانگیز است. و اینکه بر روی چهره ماه، خال سیاه و جذابی از تو گذاشتهاند، چه حال و هوای خاصی به وجود آورده است.
آن خط عنبر شکن بر برگ گل دانی چراست
نافه مشکست کاندر جیب نسرین کرده اند
هوش مصنوعی: آن خط زیبای روی گل به خاطر چیست؟ چون در جیب گل نسرین، بوی خوش عطر مشک را پنهان کردهاند.
وان رخ گلرنگ و قد چون صنوبر گوئیا
گلستانی برفراز سرو سیمین کرده اند
هوش مصنوعی: آن چهره زیبای همچون گل و قامتش مانند درخت صنوبر، انگار که یک گلستان را بر فراز درخت سرو نقرهای قرار دادهاند.
مهرورزان ز اشتیاق طلعتش شب تا سحر
چشم شب پیمای را در ماه و پروین کرده اند
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر زیبایی او، از شب تا صبح چشم خود را به ماه و ستارهها دوختهاند و به سیر و سفر در آسمان ادامه میدهند.
دردمندان محبت بر امید مرهمی
آستانش هر شبی تا روز بالین کرده اند
هوش مصنوعی: دردمندان به عشق و محبت خود، هر شب برای صبح، در کنار بستر خوابشان دعا میکنند و به امید بهبودی، در دلهایشان مرهمی میگذارند.
خسروان در آرزوی شکّرش فرهادوار
جان شیرین را فدای جان شیرین کرده اند
هوش مصنوعی: پادشاهان و بزرگانی که به خاطر زیبایی و دلفریبی فرهاد، جان خود را برای عشق و زیبایی فدای آن کردهاند.
کفر زلفش چون بلای دین و دل شد زان سبب
همچو خواجو اهل دل ترک دل و دین کرده اند
هوش مصنوعی: زلفهای او به اندازهای زیبا و خطرناک است که میتوان آن را به بلای دین تشبیه کرد. به همین دلیل، عدهای مانند خواجو، عشق و ایمان را ترک کرده و به عشق او روی آوردهاند.

خواجوی کرمانی