گنجور

شمارهٔ ۱۳

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکّرستان ما
وقت سحر شدی به تماشای گل به باغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قدّ چو سرو روان ما
برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او
تابیست از دو سنبل عنبر فشان ما
آب حیات کز ظلماتش نشان دهند
آبیست پیش کوثر آتش نشان ما
ماییم فتنه ای که در آخر زمان بود
ور نی کدام فتنه بود در زمان ما
بنمود چشم مست و به رمزم عتاب کرد
کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما
در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی
کم گیر پشه ای ز همای آشیان ما
می کرد در کرشمه به ابرو اشارتی
یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما
کس با میان ما نکند دست در کمر
الا کمر که حلقه شود بر میان ما
خواجو اگر چه در سر سودای ما رود
تا باشدش سری سر او وآستان ما

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن ماه مهر پیکر نامهربان ما
گفت ای بنطق طوطی شکّرستان ما
هوش مصنوعی: آن ماه مهر، که به زیبایی و دلنوازی مشهور است و به نوعی به ما بی‌محبتی کرده، به ما گفت: ای طوطی که به شیرینی و لطافت صحبت می‌کنی، چه خبر از دنیای ما؟
وقت سحر شدی به تماشای گل به باغ
شرمت نیامد از رخ چون گلستان ما
هوش مصنوعی: در وقت سحر، وقتی که به تماشای گل‌ها در باغ می‌رفتی، از زیبایی‌ات خجالت نکشیدی، درست مانند گل‌هایی که در گلستان ما هستند.
در باغ سرو را ز حیا پای در گلست
از اعتدال قدّ چو سرو روان ما
هوش مصنوعی: در باغ، سرو به خاطر حیا در گل‌ها قدم گذاشته است و قد بلندش مانند سرو، به زیبایی در حال نرمی و لطافت است.
برگ بنفشه کز چمن آید نسیم او
تابیست از دو سنبل عنبر فشان ما
هوش مصنوعی: نسیمی که از چمن می‌وزد، برگی از بنفشه را به همراه می‌آورد، و آن برگ نشان دهنده لطافت و زیبایی دو سنبل معطر ماست.
آب حیات کز ظلماتش نشان دهند
آبیست پیش کوثر آتش نشان ما
هوش مصنوعی: آب حیات که از تاریکی‌ها برمی‌خیزد، آبی است که در مقابل کوثر، آتش را خاموش می‌کند.
ماییم فتنه ای که در آخر زمان بود
ور نی کدام فتنه بود در زمان ما
هوش مصنوعی: ما خود فتنه ای هستیم که در آخرالزمان رخ داده است، و اگر این فتنه نبود، چه فتنه دیگری در زمان ما وجود داشت؟
بنمود چشم مست و به رمزم عتاب کرد
کاخر چنین بود غمت از ناتوان ما
هوش مصنوعی: چشم زیبا و شرابی تو به من نگاه کرد و با نگاهی ملتمس مرا سرزنش کرد که چرا اینقدر ناتوانم در برابر درد و غم تو.
در باغ وصل اگر نبود چون تو بلبلی
کم گیر پشه ای ز همای آشیان ما
هوش مصنوعی: اگر در باغ عشق تو نباشی، مانند بلبلانی که کم می‌یابند، من هم تنها در این آشیان می‌مانم و از دوری دوش به دوش غم، پوچ و بی‌صدا احساس تنهایی می‌کنم.
می کرد در کرشمه به ابرو اشارتی
یعنی گمان مبر که کشد کس کمان ما
هوش مصنوعی: او با طرز خاصی ابروانش را بالا می‌برد و اشاره‌ای می‌کند، بنابراین گمان نکن که کسی می‌تواند با کمانش تیراندازی کند.
کس با میان ما نکند دست در کمر
الا کمر که حلقه شود بر میان ما
هوش مصنوعی: هیچ‌کس در میان ما جز کمر ما حق ندارد به دیگران دست بزند، به جز کمر که باید حلقه‌وار دور ما باشد.
خواجو اگر چه در سر سودای ما رود
تا باشدش سری سر او وآستان ما
هوش مصنوعی: خواجو اگر چه در دلش آرزوی ما را دارد و به دنبال ماست، اما تا زمانی که او در سرش مشغله‌هایی دارد، همواره به ما نیز توجه خواهد کرد.