شمارهٔ ۱۲۴
یارش نتوان گفت که از یار بنالد
واندل نبُود کز غم دلدار بنالد
گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست
مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد
چون یار بدست آیدت از غیر چه نالی
کان یار نباشد که ز اغیار بنالد
هر سوخته دلرا که زند لاف انا الحق
نبود سر یار ار ز سر دار بنالد
در وصل حرم کی رسد آنکو ز حرامی
در بادیه و وادی خونخوار بنالد
عیبی نبُود گر ز جفای تو بنالم
بیمار هر آئینه ز تیمار بنالد
بر گریه ی من ساغر می گرم بگرید
وز زاری من چنگ سحر زار بنالد
دل در سر زلفت بفغان آمد و رنجور
دوری نبُود گر بشب تار بنالد
خواجو چو درین کار نداری سر انکار
آنرا مکن اقرار کز انکار بنالد
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یارش نتوان گفت که از یار بنالد
واندل نبُود کز غم دلدار بنالد
هوش مصنوعی: دوستی را نمیتوان توصیف کرد که از محبوبش شکایت کند و آنچه که در دلش میگذرد، نشان ندهد.
گر بند نهد دشمن و گر پند دهد دوست
مشتاق گل آن نیست که از خار بنالد
هوش مصنوعی: اگر دشمنی بنده کند یا دوستی نصیحتی کند، کسی که واقعیًا عاشق گل است، از خاری که در راهش وجود دارد شکایت نمیکند.
چون یار بدست آیدت از غیر چه نالی
کان یار نباشد که ز اغیار بنالد
هوش مصنوعی: اگر یار مورد علاقهات را از دست بدهی و به دیگری پناه ببری، چه شکایتی داری؟ زیرا آن یار واقعی نیست که از دست دیگران شکایت کند.
هر سوخته دلرا که زند لاف انا الحق
نبود سر یار ار ز سر دار بنالد
هوش مصنوعی: هر کسی که دل شکستهای دارد و با صدای بلند ادعای حقانیت میکند، اگر یار او از بالای دار (شکستگی یا درد) ناله کند، این ادعا بیمعناست.
در وصل حرم کی رسد آنکو ز حرامی
در بادیه و وادی خونخوار بنالد
هوش مصنوعی: افرادی که به ارتباط با معشوق دسترسی دارند، نمیتوانند به کسی که در دنیا با گناهان و تمایلات زشت زندگی میکند، نزدیک شوند، حتی اگر او در بیابانها و مکانهای خطرناک فریاد بکشد.
عیبی نبُود گر ز جفای تو بنالم
بیمار هر آئینه ز تیمار بنالد
هوش مصنوعی: اگر از بدیهای تو شکایت کنم، عیبی ندارد. بیمار بهطور مداوم از درد و رنج خود گله میکند.
بر گریه ی من ساغر می گرم بگرید
وز زاری من چنگ سحر زار بنالد
هوش مصنوعی: به خاطر گریه و اندوه من، جام می باید به ناله بیفتد و از زاری و شیون من، ساز صبح نیز باید غمگین شود و ناله کند.
دل در سر زلفت بفغان آمد و رنجور
دوری نبُود گر بشب تار بنالد
هوش مصنوعی: دل در برابر زیباییهای تو ناله و فریاد سر میدهد و از غم دوری رنج میکشد. اگر شبهای تار برایش بهانهای برای شکایت باشد، مینالد و گله میکند.
خواجو چو درین کار نداری سر انکار
آنرا مکن اقرار کز انکار بنالد
هوش مصنوعی: اگر در این موضوع حرفی نداری، بهتر است که به آن اعتراف نکنی، چون انکار باعث درد و رنج میشود.

خواجوی کرمانی