شمارهٔ ۱۲۳
یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد
کی رود از یادم آن کِش من نمیآیم به یاد
آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد
داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد
از حیای چشمه ی نوشش شد آب خضر آب
با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد
نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد
زانک تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد
بنده ی آن سرو آزادم وگر نی راستی
مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد
در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام
ذره وار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد
چون بدین کوتاه دستی دل برابرویش نهم
کاتش سوزنده را بر طاق نتوانم نهاد
برگشاد ناوکش دل بسته ایم از روی آنک
پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد
گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس
گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یاد باد آنکو مرا هرگز نگوید یاد باد
کی رود از یادم آن کِش من نمیآیم به یاد
هوش مصنوعی: به یاد کسی هستم که هرگز به من نمیگوید به یادم باشد. نمیدانم کی از خاطر من خواهد رفت، چون من هرگز به یادش نمیآیم.
آه از آن پیمان شکن کاندیشه از آهم نکرد
داد از آن بیدادگر کز سرکشی دادم نداد
هوش مصنوعی: ای کاش از آن کسی که به وعدهاش وفا نکرد، آه و نالهام شنیده میشد. من در برابر یک ظالم که به خاطر سرکشیاش به من ظلم کرده، نتوانستم حقم را بستانم.
از حیای چشمه ی نوشش شد آب خضر آب
با نسیم خاک کویش هست باد صبح باد
هوش مصنوعی: چشمهی نوشین او چنان شگفتانگیز است که حتی آب خضر هم از آن شرمنده شده است. نسیم صبحگاهی که از خاک کوی او میوزد، لحظهای تازگی و حیات را به ارمغان میآورد.
نیکبخت آنکو ز شادی و نشاط آزاد شد
زانک تا من هستم از شادی نیم یک لحظه شاد
هوش مصنوعی: انسان خوشبخت کسی است که از شادی و خوشحالی آزاد شده باشد، زیرا تا زمانی که من وجود دارم، حتی یک لحظه هم نمیتوانم شاد باشم.
بنده ی آن سرو آزادم وگر نی راستی
مادر فطرت ز عالم بنده را آزاد زاد
هوش مصنوعی: من تسلیم و بندهی آن درخت زیبا هستم و اگر که نباشم، واقعیت این است که مادر فطرت در این دنیا، بنده را آزاد فراروده است.
در هوایش چون برآمد خسرو انجم ببام
ذره وار از مهر رخسارش ز روزن در فتاد
هوش مصنوعی: زمانی که خسرو در آسمان میدرخشد، در آسمان شب، نورهای کوچک و بیشماری مانند ستارهها از زیبایی چهرهاش به دنیا میتابند و از میان درزها و پنجرهها وارد میشوند.
چون بدین کوتاه دستی دل برابرویش نهم
کاتش سوزنده را بر طاق نتوانم نهاد
هوش مصنوعی: زمانی که به این اندازه به او نزدیک شوم، نمیتوانم آتش سوزان را بر طاق نهاد، چون دل به چهرهاش میسپارم.
برگشاد ناوکش دل بسته ایم از روی آنک
پای بندانرا ز شست نیکوان باشد گشاد
هوش مصنوعی: دل ما به دنبال زیباییهایی است که نماد آزادی و رهایی از بندهای سخت زندگیاند، چرا که انسانهای خوب و نیک نفس همیشه موجب گشایش و آرامش روح میشوند.
گفتمش دور از تو خواجو را که باشد همنفس
گفت باد صبحگاهی کافرین بر باد باد
هوش مصنوعی: به او گفتم که دور از تو، چه کسی میتواند دردی را فهم کند؟ جواب داد: همان باد صبحگاهی که بیاهمیت و بیاعتنا میگذرد.

خواجوی کرمانی