شمارهٔ ۱۱۰
نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود
با خیال لبت از چشم چو جیحون برود
بچه افسون دل از آن مار سیه برهانم
کان نه ماریست که از حلقه بافسون برود
از سر کوی توام روی برون رفتن نیست
هر کراپای فرورفت بگل چون برود
دیده غیرت برد از دل که مقیم درِ تست
در میانشان چو نکو در نگری خون برود
چون دلم در سر آنزلف سیه خواهد شد
بچه روی از سر آن هندوی میمون برود
جانم از ملک درون عزم سفر خواهد کرد
ای دل غمزده بشتاب که اکنون برود
خواجو از چشم پر آب ارگهر افشان گردد
عقد گوهر دلش از لؤلؤ مکنون برود
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
نقش رویت بچه رو از دل پر خون برود
با خیال لبت از چشم چو جیحون برود
هوش مصنوعی: زیبایی چهرهات آنقدر قوی است که درد و رنج دل را به فراموشی میسپارد و در عشق تو، اشکهای من همچون جیحون جاری میشود.
بچه افسون دل از آن مار سیه برهانم
کان نه ماریست که از حلقه بافسون برود
هوش مصنوعی: میخواهم بچهام را از چنگال آن مار سیاه نجات دهم، زیرا آن مار، ماری نیست که به آسانی از حلقه افسون آزاد شود.
از سر کوی توام روی برون رفتن نیست
هر کراپای فرورفت بگل چون برود
هوش مصنوعی: هیچ کس نمیتواند از دنیای تو جدا شود، زیرا هر که قدمش در عشق تو غرق شده باشد، هرگز نمیتواند از آن بیرون برود.
دیده غیرت برد از دل که مقیم درِ تست
در میانشان چو نکو در نگری خون برود
هوش مصنوعی: چشم به خاطر غیرت از دل رفته است، چون آنجا که تو ساکن هستی، در میان آنها وقتی نیک بنگری، میبینی که خون در میرود.
چون دلم در سر آنزلف سیه خواهد شد
بچه روی از سر آن هندوی میمون برود
هوش مصنوعی: وقتی دلم به دنبال آن موهای سیاه باشد، به طور طبیعی چهرهی آن دختر زیبا از ذهنم میرود.
جانم از ملک درون عزم سفر خواهد کرد
ای دل غمزده بشتاب که اکنون برود
هوش مصنوعی: روح من از این سرزمین درون به سوی سفر حرکت خواهد کرد. ای دل غمگین، بشتاب که زمان رفتن نزدیک است.
خواجو از چشم پر آب ارگهر افشان گردد
عقد گوهر دلش از لؤلؤ مکنون برود
هوش مصنوعی: اگر اشک چشم خواجو به زمین بریزد، مانند تکههای درخشان گوهر، دلش که از مرواریدهای نهان پر شده، به آرامی میریزد و به بیرون میآید.

خواجوی کرمانی