شمارهٔ ۱۰۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
حاشیه ها
این لخت را درست کنید:
ابرویت چون مه نوزان سبب انگشتنماست
ابرویت چون مه نو زآن سبب انگشت نماست
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن رمل مثمن مخبون محذوف قافیه: راست، بالاست، ختاست، قفاست...
توضیح این غزل در وصف زیباییهای معشوق از جمله قد و زلف و ابرو و... اسـت کـه شـاعـر بـا استفاده از صنایعی چون تشبیه و استعاره و تضاد به آن پرداخته است و همچنین حافظ غزلـی بـا همین وزن و قافیه دارد
روز یکسو شد و عید آمد و دلها برخاست می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست (دیوان حافظ، ۱۳۸۸ (۳۰)
بیت ۱- آرایه ها:
راست و راستی جناس زاید دارند واژه ی کار تصدیر دارد و بیت دارای صنعت واج آرایی حرف «س، ره است.
معنی:
راستی کار ما از راستی قامت توست به راستی چه حیله و مکری است که کارت این چنین پیش میرود و رونق دارد.
بیت ۲: واژگان خرام (خ، خ، خ): رفتاری که از روی ناز و سرکشی و زیبایی باشد، رفتار بـه نـاز، با تبختر راه رفتن خوش و ،جمیل حرکت ،زیبا حرکت با کرشمه (دهخدا) ارائه ها: سرو، چمن و خرام با هم مراعات نظیر دارند، سخن به قد معشوق در راستی و همچنین سرو به قد یار تشبیه شده اند و بیت تشبیه مقلوب یا معکوس دارد.
معنی: سخن راست و درستی چون قد راست و زیبای تو بگویم و سخنم این است: به درستی که سرو در راستی و زیبایی به قد و بالای تو شبیه است نه اینکه قد تو مانند سرو باشد.
بیت -۳- واژگان: مشک: ۱- ماده ای است معطر مأخوذ از کیسه ای مشکین به اندازه ی تخم مرغـی یـا نارنجی کوچک، مستقر در زیر پوست شکم و مجاور عضو تناسلی جنس نر از آهوی ختایی، مشک تازه در موقع ترشح ماده ای است روغنی و بسیار معطر و به رنگ شکلات و لزج میباشد و در حالت خشک شده سخت و شکننده است رنگش قهوه ای تیره ی مایل به سیاه و طعم آن کمی تلخ است و بوی تند دارد -۲ کنایه از زلف سیاه محبوب (معین)
ختن: (خ ت) بنابر قول یاقوت ختن که گاهی با تشدید تاء می آید نام ولایتی است به زیر کاشغر و در زیر یوزگند که از بلاد ترکستان به شمار می آید. از مشخصات ختن وجود آهوان صاحب بیابانهای اطراف آنجاست و صدور این ماده از قدیم از این ناحیه موجب شهرت ختن مشک در اکناف دنیای قدیم شده است. در ادبیات فارسی ختن از جهت مشک خیزی و داشتن شاهدان و خوبرویان خود اهمیت به سزا داشته و مورد توجه بوده است (دهخدا)
آرایه ها:
خطا با ختا جناس لفظ دارد، زلف خوشبوی یار به مشک ختن، تشبیه تفضیل دارد. معنی: ای معشوق زلف خوشبو و زیبای تو از مشک ختن با این همه خوشبویی هم خوشبوتر است.
بیت ۴ ارائه ها مو به زنجیر در حلقه حلقه بودن تشبیه شده است.
معنی:
در زیر هر یک از موهای چون زنجیر حلقه حلقه ی تو یک دل دیوانه است، خود را نشان بده زیرا که دلهای بسیاری از پی توست.
بیت -۵ واژگان شوریده: ۱- آشفته پریشان ۲ عاشق، شیدا ۳-دیوانه (معین) ارائه ها قامت به زلف کژ تشبیه شده است سر زلف یکتا و دوتا با هم تضاد دارند.
معنی:
دل آشفته ام مشتاق توست، من هنوز با تو یک دلم و تو را دوست دارم با اینکـه چـون ســر زلفت قامتم از بار غم و گذشت زمان (پیری) خمیده است.
بیت ۶- ارائه ها: ابرو به مه نو در بایکی و هلال مانند بودن تشبیه شده است، هلال، مه نو و انگشت-
نما مراعات نظیر دارند.
معنی:
ای محبوب در بین مردم رسم است که وقتی هلال ماه نو ظاهر میشود آن را با انگشت به همدیگر نشان می دهند و ابرویت چون مانند ماه نو هلالی و باریک است انگشت نما و مشهور است.
بیت ۷- واژگان صبوح شرابی که به وقت بامداد خورده می شود، پگاه، صبح زود (دهخدا) فتنه: آشوب، آزمون، دویی، خلاف، جنگ و نزاع (دهخدا)
صبوحی: ۱-شراب خوردن به وقت صبح ۲-شرابی که صبح خورند ۳-کسی که صبوحی خـورد (معین)، در اصطلاح عارفان محادثه با حق را صبوحی گویند (سجادی، ۱۳۸۳: ۵۲۶)
ارایه ها: نرگس جادوی مست استعاره از چشم خمار معشوق است، بیت تشبیه مرکب دارد نرگس جادوی مست به آدم مست خمار تشبیه شده است شاعر با استفاده از مضمون حدیث «الفتنة نائمـةً لعن الله من ایقظها این بیت را ساخته است.
معنی:
چشم خمار تو به وقت پگاه مانند آدم مست و آشوبگری بود که هنگام صبح خمار آلود از
خواب بلند شد.
بیت - واژگان متحیر سرگشته ،حیران آشفته آواره و رانده از جای، متعجب (دهخدا) شمال و شمیله، طبع ها، خویها ۲-صورت، چهره ۳- تصویر (بزرگان دینی)، شکل
شمایل: ۱-جمع
۴-شاخه نورسته، شاخه درخت (معین)
ارائه ها متحیر و حیرت جناس اشتقاق دارند.
معنی:
در آن چهره و شکل زیبا حیران و متعجب نشده ام بلکه تعجب من در قدرت قلـم خـداونــد است که چنین چهره و ره و شکل بی نظیری را به وجود آورده است.
بیت -۹- واژگان حقیقت راستی درستی کلمه ای که در معنی اصلی خود استعمال شود/ ظهور ذات حق بی حجاب تعینات، جمع حقایق (معین)
مجاز: غیر واقع، مقابل حقیقت عبارتست از استعمال لفظ در معنی موضوع له با وجود قرینه ای که مانع از اراده ی معنی اصلی باشد (معین)
ارائه ها: بین واژگان حقیقت و مجاز تضاد برقرار است، واژه ی حقیقت تصدیر دارد.
معنی:
نگریستن به صورتی که در آن نور حقیقت و راستی پیدا باشد دیدن حقیقی است.
بیت ۱۰ - معنی: شرط محبت و دوست داشتن این است که هر چه از هـ وب به عاشق برسد بپذیرد و هیچ اعتراضی بر او نکند.
بیت ۱۱- واژگان لالایی: ۱-غلامی ،بندگی خدمتکاری -۲ تربیت بزرگ زادگان ۳-قسمی پارچه کم ارزش (معین)
منصب: ۱-مقام، رتبه درجه ۲-شغل رسمی، جمع مناصب (معین)
لؤلؤ :لالا مروارید ،درخشان، گوهر آبدار (دهخدا)
آرایه ها: زاده ی طبع استعاره از اشعار شاعر است لالا جناس تام دارد (۱-غلام و خدمتکار ۲- درخشان و تابان
معنی: ای خواجو اگر چه رتبه و شغل خدمتکاری و بندگی را نداری اما مروارید درخشان غلام و خدمتکار اشعار توست.

خواجوی کرمانی