گنجور

شمارهٔ ۱۰

رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را
ور سلیمان ملک خواهد ننگرد بلقیس را
زنده ی جاوید گردد کشته شمشیر عشق
زانکه از کشتن بقا حاصل شود جرجیس را
جان بده تا محرم خلوتگه جانان شوی
تا نمیرد کی بجنت ره دهند ادریس را
گرنه در هر جوهری از عشق بودی شمه ئی
کی کشش بودی بآهن سنگ مغناطیس را
همچو خورشید ار برآید ماه بی مهرم ببام
مهر بفزاید ز ماه طلعتش برجیس را
دامن محمل برانداز ای مه محمل نشین
یا بگو با ساربان تا باز دارد عیس را
چون بتلبیسم بدام آوردی اکنون چاره نیست
بگذر از تزویر و بگذار ای پسر ابلیس را
تا نپنداری که گویم لاله چون رخسار تست
کی بگل نسبت کند رامین جمال ویس را
خواجو ار در بزم خوبان از می یاقوت رنگ
کاس را خواهی که پر باشد تهی کن کیس را

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

رام را گر برگ گل باشد نبیند ویس را
ور سلیمان ملک خواهد ننگرد بلقیس را
هوش مصنوعی: اگر رام (که به آرامش و سکون اشاره دارد) بر گلی نشیند، به زیبایی ویس (که نمایانگر عشق و جذابیت است) توجه نمی‌کند. و اگر سلیمان بخواهد سلطنت و قدرتی داشته باشد، به بلقیس (که نماد زیبایی و حکمت است) نگاه نمی‌کند.
زنده ی جاوید گردد کشته شمشیر عشق
زانکه از کشتن بقا حاصل شود جرجیس را
هوش مصنوعی: کسی که عاشق است و در آتش عشق می‌سوزد، حتی اگر به ظاهر کشته شود، در واقع زنده و جاویدان خواهد بود؛ زیرا از این کشته شدن، زندگی و بقا به دست می‌آید، مانند جرجیس که نماد این نوع عشق و فداکاری است.
جان بده تا محرم خلوتگه جانان شوی
تا نمیرد کی بجنت ره دهند ادریس را
هوش مصنوعی: برای اینکه به راز و راز و نیاز با معشوق پی ببری، باید از جان خود بگذرایی. تنها در این صورت است که می‌توانی به مقام و مرتبه‌ای برسی که حتی ادریس، یک مقام والا و بهشتی، به آن رسیده است.
گرنه در هر جوهری از عشق بودی شمه ئی
کی کشش بودی بآهن سنگ مغناطیس را
هوش مصنوعی: اگر در هر جواهر نشانی از عشق بود، سنگ مغناطیس نمی‌توانست آهن را جذب کند.
همچو خورشید ار برآید ماه بی مهرم ببام
مهر بفزاید ز ماه طلعتش برجیس را
هوش مصنوعی: اگر ماهی بدون محبت بر فراز آید، مانند خورشید، بر بام چهره‌اش، محبت را به ماه می‌افزاید و چهره‌اش را درخشان می‌کند.
دامن محمل برانداز ای مه محمل نشین
یا بگو با ساربان تا باز دارد عیس را
هوش مصنوعی: ای ماه زیبا، دامن محمل را به کنار بزن و یا با ساربان صحبت کن تا عیس را آزاد کند.
چون بتلبیسم بدام آوردی اکنون چاره نیست
بگذر از تزویر و بگذار ای پسر ابلیس را
هوش مصنوعی: وقتی که در دام تو افتاده‌ای، دیگر راهی برای فرار نیست؛ پس دروغ را رها کن و بگذار شیطان برود.
تا نپنداری که گویم لاله چون رخسار تست
کی بگل نسبت کند رامین جمال ویس را
هوش مصنوعی: برای اینکه تصور نکنی که من لاله را به زیبایی چهره تو تشبیه می‌کنم، از گل نمی‌پرسم که آیا رامین، زیبایی ویس را دارد یا نه.
خواجو ار در بزم خوبان از می یاقوت رنگ
کاس را خواهی که پر باشد تهی کن کیس را
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی که جام پر باشد و از می یاقوتی رنگ باده نوشی، باید آن را از آلودگی‌ها خالی کنی و آماده‌اش سازی.

حاشیه ها

1395/03/18 13:06
عین. ح

سلام. برای نظر دادن در مورد متن شعر، البته باید به نسخه‌ها مراجعه شود؛ با این حال به گمان بنده در مصراع نخست بیت ششم به جای «براندازی» باید «برانداز ای» باشد وگرنه معنی بیت دوم کامل نخواهد بود:
دامنِ محمل برانداز ای مهِ محمل‌نشین
یا بگو با ساربان تا بازدارد عیس را