شمارهٔ ۸ - وله
گفت با من یکی ز فیروزان
که چه بودت ز آمدن مقصود
شهر بگذاشتی و بگذشتی
از مقامی که بود معدن جود
و امدی سوی محنت آبادی
که نباشد درو کرم موجود
این زمان با وجود حاکم ما
جود را نیست در زمانه وجود
سیم ویسه ست و شاه ما رامین
زر ایازست و میر ما محمود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفت با من یکی ز فیروزان
که چه بودت ز آمدن مقصود
هوش مصنوعی: یکی از مردان فیروزان با من صحبت کرد و از من پرسید که هدف تو از آمدن چیست؟
شهر بگذاشتی و بگذشتی
از مقامی که بود معدن جود
هوش مصنوعی: تو از شهری که ترک کردی، از جایی گذر میکنی که منبع بخشندگی و خوبیها بوده است.
و امدی سوی محنت آبادی
که نباشد درو کرم موجود
هوش مصنوعی: به این محلهای آمدی که در آن هیچگونه لطف و محبت وجود ندارد.
این زمان با وجود حاکم ما
جود را نیست در زمانه وجود
هوش مصنوعی: در این زمان، با وجود حاکم ما، generosity یا دستو-dlش دیده نمیشود. در واقع، نمیتوان در این دوره از نعمتهای واقعی بهرهمند شد.
سیم ویسه ست و شاه ما رامین
زر ایازست و میر ما محمود
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتها و ویژگیهای آنها میپردازد. به نوعی، یکی از شخصیتها به زیبایی و جاذبهی خود اشاره دارد، در حالی که دیگری به مقام و اعتبارش پرداخته میشود. با این بیان، به نوعی برتریهای افراد از جنبههای مختلف به تصویر کشیده شده است.