گنجور

شمارهٔ ۳ - فی المطایبه

روزی وفات یافت امیری در اصفهان
ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند
دیدم جنازه بر کتف تونیان و من
حیران که این جماعت ازین تا چه دیده اند
پرسیدم از کسی که چرا تو نیان شهر
از کارها جنازه کشی بر گزیده اند
حمال مرده در همه شهری جدا بود
هر شغل را برای کسی آفریده اند
بر زد بروت و گفت که تا ما شنیده ایم
حمامیان همیشه نجاست کشیده اند

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

روزی وفات یافت امیری در اصفهان
ز آنها که در عراق بشاهی رسیده اند
هوش مصنوعی: روزی در اصفهان، یک امیر از میان آنان که به مقام سلطنت در عراق رسیده بودند، درگذشت.
دیدم جنازه بر کتف تونیان و من
حیران که این جماعت ازین تا چه دیده اند
هوش مصنوعی: وقتی جنازه‌ای را بر دوش تونیان دیدم، حیرت‌زده شدم و با خودم فکر کردم که این مردم چه چیزهایی را تا به حال تجربه کرده‌اند.
پرسیدم از کسی که چرا تو نیان شهر
از کارها جنازه کشی بر گزیده اند
هوش مصنوعی: از کسی پرسیدم چرا تو به شهر نمی‌آیی، و فقط کارهایی مثل حمل جنازه‌ها را انتخاب کرده‌ای.
حمال مرده در همه شهری جدا بود
هر شغل را برای کسی آفریده اند
هوش مصنوعی: در هر شهری، کارگر مرده‌ای وجود دارد که وظیفه‌اش مخصوص به خود اوست؛ هر شغلی برای فرد خاصی به وجود آمده است.
بر زد بروت و گفت که تا ما شنیده ایم
حمامیان همیشه نجاست کشیده اند
هوش مصنوعی: او بر صورت تو زد و گفت که ما شنیده‌ایم که حمامیان همیشه چیزهای ناپسند را جابجا کرده‌اند.