شمارهٔ ۶۰ - فی مدح السلطان الاعظم الخاقان الاعدل الاکرم حامی عبادالله حافظ بلاد الله المجاهد فی سبیل الله مظفر الدنیا و الدین خلیل خان
ای فلک را شمسه ی سقف شبستان یافته
وی ملک را طایر طرف گلستان یافته
دوحه ی ملت بفرّت طعنه بر طوبی زده
روضه ی دولت باقبال تو رضوان یافته
باغ مینو را بوقت بزم مجلس ساخته
راغ مینا را بگاه رزم میدان یافته
در جهانگیری هر آن دعوی که کرده شاه شرق
از شه منجوق رایات تو برهان یافته
پایه ی تخت بلندت را ز فرط کبریا
تاجداران فلک بر فرق کیوان یافته
آفتاب از سایه ی چتر همای آسای تو
هرچه ممکن بود از یمن شرف آن یافته
کوس زرین چون خروشان گشته در نوبت گهت
کوه آهن دل طنین در هفت پنگان یافته
هندوی تیغت ز حد شرق تا اقصای غرب
چون شه سیارگان در تخت فرمان یافته
روزگار این چار طاق شش در نه سقف را
روز بارت غرفه ئی در صحن ایوان یافته
پادشاه غازی کشور گشا سلطان خلیل
ای ز جودت نامه ی ارزاق عنوان یافته
گوهر تاج خواقین خان کیخسرو مکان
ای کمینه خادمی را صد چو خاقان یافته
هم ز دادت خسته ی بیداد مرهم ساخته
هم ز عونت کشته اومید باران یافته
نوک پیکان تو آب برق خاطف ریخته
واتش تیغت شرر در سنگ و سندان یافته
یوسف مصر فلک هر شام خود را از حیا
پیش ماه رایتت در چاه کنعان یافته
از تو هر موری که حاصل کرده نام بندگی
جلوه گه بر گوشه ی تخت سلیمان یافته
آفتاب صیرفی کو بر معادن مشرفست
پیش دستت سیم را در سنگ پنهان یافته
ماه کو چشم و چراغ اخترانش می نهند
خویشتن را هر شبت شمع شبستان یافته
سدره را کان روضه ی بستانسرای کبریاست
باغبانانت گیاه صحن بستان یافته
آن نهال گلشن قدسی که طوبی نام اوست
روضه ی قدر تواش یک شاخ ریحان یافته
جان که خضر ظلمت هستی نهندش اهل دل
از لب جام جلالت آب حیوان یافته
قیصر قصر فلک را گرچه شاه انجمست
بر در دولتسرایت چرخ دربان یافته
هر که در دست تو دیده رمح ارقم سوز را
در کف موسی عمران شکل ثعبان یافته
از نسیم نکهت الطاف روح افزای تو
شیر شادروان چرخ چنبری جان یافته
تشنگان آزرا در خشکسال حادثات
اصطناعت غرقه ی دریای احسان یافته
چون کند عدل تو در راه هدی احیای دین
کافر گمراه بین تشریف ایمان یافته
خصم اشتر دل که باشد شیر گردون را نگر
دم بدم خود را بشمشیر تو قربان یافته
حاصل دریاچه باشد زانک کمتر سائلی
بینم از ابر کفت هر دم دو چندان یافته
شاخ عریان را تفرج کن بفصل نوبهار
از ایادی تو خلعت های الوان یافته
ابر نوروزی که در بستان در افشانی کند
فیضی از دریای جودت بین ببستان یافته
چون بماه مهر گردد تنگه در عالم فراخ
باغ بین از دولتت برگ زمستان یافته
ای براق همّتت بر هفت میدان تاخته
و آسمانرا صد شکن در چار ارکان یافته
روز هیجا قلعه گیران سپاهت را سپهر
از نجوم آئینه بر اطراف خفتان یافته
حور عین از رشک گیسوی سیاه بیرخت
کار زلف عنبر افشانرا پریشان یافته
تیر و قوس چرخ را گاه خدنگ انداختن
صفدران لشکرت در کیش و قربان یافته
بسکه عکس افکنده بر افلاک خون دشمنت
سقف ایوان زبرجد رنگ مرجان یافته
ناوک اندازان پر دل در میان دارو گیر
دلگشائی و دلاویزی ز پیکان یافته
خاره فرسایان خیلت بارها در رزمگاه
فرق فرقد را بزیر پای یکران یافته
در کفت هر کس که دیده خنجر سیماب گون
ابر آتش بار در دریای عمّان یافته
از خوی که پیکران و خون خصمت اختران
ماه را مانند ماهی غرق طوفان یافته
صف شکافان اجل بر عرصه ی میدان قهر
مرگ را در زخم گوپال تو حیران یافته
باد پای سرکش گیتی نوردت در مصاف
قله کهسار را با خاک یکسان یافته
پیش تیغت هفت عضو آسمانرا آفتاب
از سیاست همچو برگ بید لرزان یافته
چرخ روئین تن چو دیده صولتت روز نبرد
داستان زال زر تزویر و دستان یافته
با کمال کبریایت عقل مدرک صد قصور
در شکوه قیصر و قدر قدر خان یافته
تیر پیر منشی آنکو را وی طبع منست
مطلع خورشید مدحت صدر دیوان یافته
چون ببوی گل برآیم گرد باغ مدحتت
گرد از هر گوشه ئی مرغی خوش الحان یافته
تا بنوروزی شود در خرگه ترک سپهر
قرص گرم از جرم خور بر گوشه ی خوان یافته
چرخ گردان گرد خوان مطبخ جود تو بود
از مجره سفره وز پروین نمکدان یافته
نیکخواهت را فلک بر چشم گردون کرده جای
بد سگالت را ملک در قید خذلان یافته
شمارهٔ ۵۹ - فی مدح الامیر اعظم الاعدل الاکرم جلال الحق و الدنیا و الدین مسعود: ای آب نزد کلک تو تیغ اکاسرهشمارهٔ ۶۱ - فی مدح الصاحب الاعظم الاعدل الاکرم مستخدم ارباب السیف و القلم رکن الحق و الدین عمید الملک: ای خط سبز ترا عنبر و ریحان بنده
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای فلک را شمسه ی سقف شبستان یافته
وی ملک را طایر طرف گلستان یافته
هوش مصنوعی: ای آسمان، تو ستاره ی سقف این شبستان را یافتهای و ای پادشاه، تو پرنده ای در سمت گلستان پیدا کردهای.
دوحه ی ملت بفرّت طعنه بر طوبی زده
روضه ی دولت باقبال تو رضوان یافته
هوش مصنوعی: درختان ملتی که زندگی خوب و شادی را تجربه میکنند، به طوبی (درخت بهشت) اشاره دارند و سرزمین با برکت و خوشبختی، با رونق و خوشحالی، به مانند دنیای بهشتی است که شما را به آرامش و رضایت میرساند.
باغ مینو را بوقت بزم مجلس ساخته
راغ مینا را بگاه رزم میدان یافته
هوش مصنوعی: باغی زیبا برای جشن و شادی ساخته شده و در هنگام نبرد، راهی پیدا شده تا به میدان جنگ برود.
در جهانگیری هر آن دعوی که کرده شاه شرق
از شه منجوق رایات تو برهان یافته
هوش مصنوعی: در حاکمیت جهانی، هر ادعایی که شاه شرق درباره قدرتش داشته، به دلیل پرچم تو، به اثبات رسیده است.
پایه ی تخت بلندت را ز فرط کبریا
تاجداران فلک بر فرق کیوان یافته
هوش مصنوعی: تخت بلند تو به خاطر عظمت و شکوهی که داری، تاجداران آسمان بر سر سیاره کیوان (زحل) قرار دادهاند.
آفتاب از سایه ی چتر همای آسای تو
هرچه ممکن بود از یمن شرف آن یافته
هوش مصنوعی: خورشید از سایه چتر تو هر آنچه میتوانست از خیر و برکت به دست آورد.
کوس زرین چون خروشان گشته در نوبت گهت
کوه آهن دل طنین در هفت پنگان یافته
هوش مصنوعی: زمانی که صدای طبل طلا به گوش میرسد، دلهای آهنین در نوبت خود طنینانداز میشوند و این صدا در هفت سرزمین به گوش میرسد.
هندوی تیغت ز حد شرق تا اقصای غرب
چون شه سیارگان در تخت فرمان یافته
هوش مصنوعی: تیغ تو همچون یک پادشاه در آسمان، از شرق تا دورترین نقطه غرب را تحت کنترل دارد و تسلطی کامل بر آن مناطق دارد.
روزگار این چار طاق شش در نه سقف را
روز بارت غرفه ئی در صحن ایوان یافته
هوش مصنوعی: روزگار این بنا با چهار ستون و شش در و نه سقف، به تو روزی یکی از غرفهها را در حیاط ایوان داده است.
پادشاه غازی کشور گشا سلطان خلیل
ای ز جودت نامه ی ارزاق عنوان یافته
هوش مصنوعی: سلطان خلیل، پادشاه فتوحات و جنگها، به خاطر generosity و بخشندگیاش، به عنوان منبع خیر و نعمت در کشور خود شناخته شده است.
گوهر تاج خواقین خان کیخسرو مکان
ای کمینه خادمی را صد چو خاقان یافته
هوش مصنوعی: جواهر تاج پادشاهان کیخسرو، ای کوچک، تویی که خادمی این مقام را یافتهای، از صدها پادشاه معتبرتر و والاتر هستی.
هم ز دادت خسته ی بیداد مرهم ساخته
هم ز عونت کشته اومید باران یافته
هوش مصنوعی: از درد و رنج ناشی از ظلم و بیعدالتی، شخصی مایه آرامش و درمان پیدا کرده است و از کمک و یاری تو، امیدی در دلش شکل گرفته است که مانند باران، زندگیاش را تازه کند.
نوک پیکان تو آب برق خاطف ریخته
واتش تیغت شرر در سنگ و سندان یافته
هوش مصنوعی: نوک تیز پیکان تو، در آب و برق جلب توجه کرده و آتش تیغ تو جرقهای در سنگ و سندان به وجود آورده است.
یوسف مصر فلک هر شام خود را از حیا
پیش ماه رایتت در چاه کنعان یافته
هوش مصنوعی: یوسف، که در مصر است، با وجود từng زیبایی و عظمتش، در برابر ماهی که به تو شباهت دارد، آنقدر متواضع و شرمنده است که در چاه کنعان به خاطر حیا مخفی شده است.
از تو هر موری که حاصل کرده نام بندگی
جلوه گه بر گوشه ی تخت سلیمان یافته
هوش مصنوعی: هر چیزی که از تو به دست آمده، نشانی از بندگی و خدمت را دارد و به نوعی درخشش و جایگاهی دارد که حتی در کنار تخت سلیمان نیز قابل مشاهده است.
آفتاب صیرفی کو بر معادن مشرفست
پیش دستت سیم را در سنگ پنهان یافته
هوش مصنوعی: خورشید زرین بر معادن میتابد و تو با دست خود نقره را در سنگهای پنهان مییابی.
ماه کو چشم و چراغ اخترانش می نهند
خویشتن را هر شبت شمع شبستان یافته
هوش مصنوعی: ماه همچون چشم و چراغ ستارهها در آسمان میدرخشد و هر شب مانند شمعی در تالار شب، وجودش را به نمایش میگذارد.
سدره را کان روضه ی بستانسرای کبریاست
باغبانانت گیاه صحن بستان یافته
هوش مصنوعی: سدره، درختی است که در بهشت قرار دارد و میتوان آن را شبیه باغی زیبا دانست. باغبانان آن گیاهان و گلهای زیبا را در این باغ پیدا کردهاند.
آن نهال گلشن قدسی که طوبی نام اوست
روضه ی قدر تواش یک شاخ ریحان یافته
هوش مصنوعی: آن درخت خوشبو و زیبا که نامش طوبی است، از بهشت برین نشأت گرفته و در روح خود، بخشی از بهشت و خوشبویی را به همراه دارد.
جان که خضر ظلمت هستی نهندش اهل دل
از لب جام جلالت آب حیوان یافته
هوش مصنوعی: جان که مانند خضر در تاریکیهای زندگی است، اهل دل با لبان خود از جام جلالت، آب حیات را به او میدهند.
قیصر قصر فلک را گرچه شاه انجمست
بر در دولتسرایت چرخ دربان یافته
هوش مصنوعی: حتی اگر قیصر بر فراز قصر آسمان باشد و پادشاه ستارگان به شمار آید، اما چرخ زمان به عنوان دربان بر دروازه حکومت تو قرار دارد.
هر که در دست تو دیده رمح ارقم سوز را
در کف موسی عمران شکل ثعبان یافته
هوش مصنوعی: هر کسی که در دست تو، جلوهای از قدرت و تأثیرگذاری را مشاهده کند، مانند کسی است که در دستان موسی، عصای سحرآمیز را میبیند که به شکل یک مار تغییر شکل داده است.
از نسیم نکهت الطاف روح افزای تو
شیر شادروان چرخ چنبری جان یافته
هوش مصنوعی: نسیم ملایم و خوشبو از محبتهای شگفتانگیز تو مانند شیر زلال و شادیبخش، زندگیبخش و روحافزا است.
تشنگان آزرا در خشکسال حادثات
اصطناعت غرقه ی دریای احسان یافته
هوش مصنوعی: تشنگان در سالهای بیآبی و مشکلات، در دریای سخاوت و مهربانی غرق شدهاند.
چون کند عدل تو در راه هدی احیای دین
کافر گمراه بین تشریف ایمان یافته
هوش مصنوعی: وقتی عدل تو در مسیر هدایت برقرار شود، دین زنده میشود و کافرانی که در گمراهی هستند، ایمان میآورند و به تعالی میرسند.
خصم اشتر دل که باشد شیر گردون را نگر
دم بدم خود را بشمشیر تو قربان یافته
هوش مصنوعی: دشمن دل شتر کیست؟ به شیر آسمان نگاه کن که هر لحظه خود را با شمشیر تو قربانی کرده است.
حاصل دریاچه باشد زانک کمتر سائلی
بینم از ابر کفت هر دم دو چندان یافته
هوش مصنوعی: حاصل دریاچه به این دلیل است که نمیبینم کسی مثل ابر به طور مکرر درخواست کند و هر بار به مقدار بیشتری به دست آورد.
شاخ عریان را تفرج کن بفصل نوبهار
از ایادی تو خلعت های الوان یافته
هوش مصنوعی: در فصل بهار، به جوانههای تازه و زیبای درختان توجه کن، که در این زمان از دستان تو به لباسها و رنگهای مختلف آراسته شدهاند.
ابر نوروزی که در بستان در افشانی کند
فیضی از دریای جودت بین ببستان یافته
هوش مصنوعی: ابر بهاری که در باغ طراوت و زیبایی پخش میکند، برکت و نعمتی از دریای سخاوت تو به باغ رسیده است.
چون بماه مهر گردد تنگه در عالم فراخ
باغ بین از دولتت برگ زمستان یافته
هوش مصنوعی: وقتی که ماه مهر به ما روی آورَد، در دنیای وسیع، باغی را میبینیم که در آن از نعمتهای تو، برگی از زمستان به دست آمده است.
ای براق همّتت بر هفت میدان تاخته
و آسمانرا صد شکن در چار ارکان یافته
هوش مصنوعی: ای اسب سرشار از تلاش و ارادهات در هفت میدان نبرد پرچم پیروزی را برافراشته و آسمان را به گسستگیهای بسیاری در گوشه و کنار خود آوردهای.
روز هیجا قلعه گیران سپاهت را سپهر
از نجوم آئینه بر اطراف خفتان یافته
هوش مصنوعی: در روز نبرد، سپاه تو مانند قلعهای است که آسمان بر اساس ستارهها آن را محاصره کرده و بر اطراف آن نظارت دارد.
حور عین از رشک گیسوی سیاه بیرخت
کار زلف عنبر افشانرا پریشان یافته
هوش مصنوعی: حوریان به خاطر زیبایی و جذابیت موهای مشکی از آنچه در دنیای خود میبینند، حسادت میکنند و کار زلفهای عطرآگین را نه تنها زیبا بلکه آشفته و پریشان مییابند.
تیر و قوس چرخ را گاه خدنگ انداختن
صفدران لشکرت در کیش و قربان یافته
هوش مصنوعی: در زمانهایی که لشکر صفدران در کیش وجود داشت، تیر و کمان به کار گرفته میشد و آنها به راستی قربانیانی را برای هدف خود انتخاب میکردند.
بسکه عکس افکنده بر افلاک خون دشمنت
سقف ایوان زبرجد رنگ مرجان یافته
هوش مصنوعی: به خاطر شدت دشمنی تو، آسمان به رنگ خون درآمده و سقف ایوان همچون زبرجد، رنگی شبیه مرجان پیدا کرده است.
ناوک اندازان پر دل در میان دارو گیر
دلگشائی و دلاویزی ز پیکان یافته
هوش مصنوعی: دلیران با تیر و کمان خود، در میان جمع، به دنبال شفا و آرامش دل هستند و از تیرهایی که پرتاب کردهاند، به زیبایی و شادابی دست مییابند.
خاره فرسایان خیلت بارها در رزمگاه
فرق فرقد را بزیر پای یکران یافته
هوش مصنوعی: در میدان جنگ، سربازان دلیر تو بارها توانستهاند در زیر پاهای خود، ستارهها را ببینند و پیروزیهای بزرگ کسب کنند.
در کفت هر کس که دیده خنجر سیماب گون
ابر آتش بار در دریای عمّان یافته
هوش مصنوعی: هر کسی که در دستانش خنجر نقرهای براق دارد، در دریای عمان آتش و باد را مشاهده کرده است.
از خوی که پیکران و خون خصمت اختران
ماه را مانند ماهی غرق طوفان یافته
هوش مصنوعی: از ذات و ویژگیهای تو مانند پیوندها و دشمنیات، اختران و ماه در دریاهای طوفانی غرق شدهاند.
صف شکافان اجل بر عرصه ی میدان قهر
مرگ را در زخم گوپال تو حیران یافته
هوش مصنوعی: مرگ در میادین جنگ به مانند صفی از حوادث ناگوار خود را نشان میدهد و در این میان، زخمهایی که بر بدن گوپال (نماد حیات یا نبرد) وارد شده، حیرتانگیز و عمیق به نظر میرسند.
باد پای سرکش گیتی نوردت در مصاف
قله کهسار را با خاک یکسان یافته
هوش مصنوعی: باد تند و سرسختی که در جهان جاری است، در نبرد با قلههای کوه، آنها را به یکباره با خاک برابر کرده است.
پیش تیغت هفت عضو آسمانرا آفتاب
از سیاست همچو برگ بید لرزان یافته
هوش مصنوعی: در برابر شمشیر تو، هفت عضو آسمان همچون برگ بید در معرض باد سیاست، لرزان و ناپایدار است.
چرخ روئین تن چو دیده صولتت روز نبرد
داستان زال زر تزویر و دستان یافته
هوش مصنوعی: چرخ فلکی که تو را میبیند، روز جنگ داستان زال و زر را به یاد میآورد که به تزویر و دسیسه پرداختند.
با کمال کبریایت عقل مدرک صد قصور
در شکوه قیصر و قدر قدر خان یافته
هوش مصنوعی: با تمام بزرگیت، عقل میتواند ضعفهای زیادی را در عظمت قیصر و ارزش خان تشخیص دهد.
تیر پیر منشی آنکو را وی طبع منست
مطلع خورشید مدحت صدر دیوان یافته
هوش مصنوعی: تیرِ پیر منشی به کسی اشاره دارد که تجربه و دانش بالایی دارد و در واقع، به لحاظ طبیعی و فطری همانند طبع و سرشت اوست. او در مدح و ستایش دیگران، به مانند خورشید میدرخشد و محتوای او به اندازهای برجسته است که در صدر دیوان قرار میگیرد.
چون ببوی گل برآیم گرد باغ مدحتت
گرد از هر گوشه ئی مرغی خوش الحان یافته
هوش مصنوعی: وقتی بوی گل را حس میکنم، در اطراف باغ تو میآیم و از هر گوشهای پرندهای خوشآوایی را میبینم که آواز میخواند.
تا بنوروزی شود در خرگه ترک سپهر
قرص گرم از جرم خور بر گوشه ی خوان یافته
هوش مصنوعی: تا زمان نوروز در خیمه ترک، ماه درخشان از جرم خورشید بر لبه سفره قرار میگیرد.
چرخ گردان گرد خوان مطبخ جود تو بود
از مجره سفره وز پروین نمکدان یافته
هوش مصنوعی: این بیت به زیبایی به توصیف سفرهای میپردازد که با جود و سخاوت تو چیده شده است. چرخ زندگی و زمان، بهگونهای به کار میافتد که مانند سفرهای بزرگ و خوشمزه به نظر میآید. این سفره با نمکدان و ستارههای درخشان تزئین شده که نمادی از نعمتها و زیباییهای زندگی است.
نیکخواهت را فلک بر چشم گردون کرده جای
بد سگالت را ملک در قید خذلان یافته
هوش مصنوعی: خداوند برای تو در آسمانها مقام و منزلتی عالی قرار داده است، اما تو در زمین به خاطر سختیها و مشکلات زندگی در وضعیتی نادرست و تنگنا قرار گرفتهای.