گنجور

شمارهٔ ۵۴ - فی مدح امیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله و یصف الحمام

ای پیکر منور محرور خوی چکان
ثعبان آتشین دم روئینه استخوان
گوئی سمندری که در آتش کنی قرار
یا مرغ آبیی که در آبت بود مکان
با آتشت مقارنه از خاکت ارتفاع
با اخترت مقابله با رأست اقتران
اوج تو در حضیض و وبال تو در هبوط
وضع تو بر اثیر و بخارت بر آسمان
از چرخت استفاضت و از بحرت اجتناب
هم چرخ زیر دستت و هم بحر زیر ران
با خاک در تواضع و از باد محترز
در آتشت نشیمن و در آیت آشیان
ترکیبت از طبایع و مستغنی از خواص
در موقفت جهنم و در ساحتت جنان
خاکست طینت تو و با آب هم مزاج
دلوست طالع تو و با چرخ همعنان
از آبت استطاعت و از آتشت نظام
با آبت استقامت و با آتشت قران
هم دیو در هوای فضایت گرفته انس
هم انس در مصاحبتت پروریده جان
سطح تو دلگشای و مقام تو دلپذیر
صحن تو دلنشین و هوای تو دل نشان
در تحت تست دوزخ و در صحن باغ خلد
در جیب تست گلخن و در جوف گلستان
همواره در فضای تو هم دیو و هم پری
پیوسته در هوای تو هم پیر و هم جوان
چون کی جدا نمی شوی از تخت یکنفس
چون جم گزیر نیستت از جام یک زمان
از باد و خاک و آتش و آبت زیان مباد
تا باد و خاک و آتش و آبست در جهان
محروریی و دفع حرارت کنی بآب
لیکن ترا ز فرط رطوبت بود زیان
هر دم که از جگر نفس سرد بر کشی
در دم ز چشمهات شود چشمه ها روان
خلقی فرو بری ز زن و مرد دم بدم
یک یک بر آوری همه را دیگر از دهان
در آب و آتشی ز دل گرم و چشم تر
چون دشمنان خسرو کیخسرو آستان
چرخت بسال هفتصد و چار پنج و شش
چون مه تمام کرد بمهر خدایگان
صاحبقران مبارز دین صفدر عجم
شاه فلک نشین و امیر ملک نشان
انکو روان رستم زال از حیای او
چون آب خوی بر آورد از خاک سیستان
از بیم نوک خنجر گردون شکاف او
شیر فلک برون جهد از راه کهکشان
آبست پیش خنجر او تیغ اردشیر
خاکست نزد منظر او کاخ اردوان
عاجز ز کنه رفعت او وهم دور بین
قاصر ز درک رتبت او عقل خرده دان
روزی که تیر موی شکاف دلاوران
چون موی سر برون زند از فرق فرقدان
از نوک ناوک و سم اسبش برآورند
شیر سپهر غرش و گاو زمین فغان
ای در زبان سخن بثنای تو کامکار
وی در دهان زبان بدعای تو کامران
شطری ز کارخانه ی حکم تو کائنات
سطری ز کارنامه ی علم تو کن فکان
گیتی بطبع عنصریت گشته ی مدح گوی
واختر برای انوریت گشته مدح خوان
کف بر دهن فکنده زرشک دل تو بحر
بر خاک ره نشسته ز دست کف تو کان
قلب فلک شکسته سنانت بحکم آنک
روئین تنست رمحت و افلاک هفتخوان
هر حلقه ئی ز چین کمند تو روز کین
بر چرخ بسته تیر فلک را بریسمان
انداخته کمان تو زه در دهان تیر
برده زبان کلک تو آب از رخ سنان
تیغت سماک رامح و زو رأس را هراس
تیرت شهاب ثاقب زو دیو را هوان
چون حجت حسام تو برهان قاطعست
شمع فلک ز بهر چه بیرون کشد زبان
هر دم ز تیر موی شکاف تو مشتری
افغان زه بر آورد از خانه ی کمان
شاید که چرخ سرکش که رو چو بندگان
بندد کمر ز منطقه پیش تو بر میان
تا گاو آسمان نکند قصد سنبله
تا راه کهکشان نبود راه که کشان
با داقضیم تو سنت از خرمن قمر
وانگه کمینه ز اخته چیان تو توامان
جاه تو بر دوام و جلال تو مستدام
ملک تو بیزوال و بقای تو جاودان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای پیکر منور محرور خوی چکان
ثعبان آتشین دم روئینه استخوان
هوش مصنوعی: ای قالب نورانی من که همچون طعمه‌ای در آتش گرفتار آمده‌ای، با چهره‌ای درخشان و استخوان‌هایی همچون آتش شعله‌ور.
گوئی سمندری که در آتش کنی قرار
یا مرغ آبیی که در آبت بود مکان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که این بیت به تضاد میان دو موجود اشاره دارد: سمندری که در آتش است و مرغ آبی که در آب زندگی می‌کند. این تضاد نشان‌دهنده‌ی دنیایی متفاوت و حالتی متناقض است که هر یک از این موجودات در آن قرار دارند. سمندر شاید به قدرت و شجاعت در مواجهه با خطرات اشاره کند، در حالی که مرغ آبی نمادی از آرامش و زندگی در شرایط طبیعی و مساعد است. به نوعی، این تصویرسازی می‌تواند به ما یادآوری کند که هر موجودی در محیط خاص خود معنی و ارزش دارد.
با آتشت مقارنه از خاکت ارتفاع
با اخترت مقابله با رأست اقتران
هوش مصنوعی: آتش تو باعث شده که قامت تو از خاک بلندتر شود و ستاره‌ات با تو در رقابت است.
اوج تو در حضیض و وبال تو در هبوط
وضع تو بر اثیر و بخارت بر آسمان
هوش مصنوعی: عزت و شرافت تو در پایین‌ترین سطح قرار دارد و گرفتاری‌ها و مشکلات تو در حین سقوطی که به آن دچار هستی، دیده می‌شود. وضعیت تو تحت تأثیر چیزهای بیرونی است و حالت تو در آسمان‌ها به مراتب بالاتر از این وضعیت است.
از چرخت استفاضت و از بحرت اجتناب
هم چرخ زیر دستت و هم بحر زیر ران
هوش مصنوعی: از چرخ زندگی بهره ببر و از عمق مشکلات دوری کن؛ هم چرخ سرنوشت در دست توست و هم دریا مشکلات زیر پای تو قرار دارد.
با خاک در تواضع و از باد محترز
در آتشت نشیمن و در آیت آشیان
هوش مصنوعی: با خاک در تواضع، یعنی با humility و فروتنی. و از باد محترز، به این معناست که از خطرات و مشکلات دوری کنیم. حالا در آتش نشیمن و نشانه‌ی خانه یعنی در آتش مشکلات و چالش‌ها، باید با احتیاط و مراقبت زندگی کنیم.
ترکیبت از طبایع و مستغنی از خواص
در موقفت جهنم و در ساحتت جنان
هوش مصنوعی: ترکیب وجودت از عناصر مختلف است و به ویژگی‌های خاصی نیاز نداری؛ در حالی که در یک سو به آتش دوزخ نزدیک هستی و در سوی دیگر به بهشت.
خاکست طینت تو و با آب هم مزاج
دلوست طالع تو و با چرخ همعنان
هوش مصنوعی: خاک تو از خاکستر است و ذاتی تو با آب سازگار است. سرنوشت تو به ستاره‌ها وابسته است و زندگی‌ات از فرمان چرخش آسمان تبعیت می‌کند.
از آبت استطاعت و از آتشت نظام
با آبت استقامت و با آتشت قران
هوش مصنوعی: از توانایی و قدرت تو، نظام و سامان دنیا شکل می‌گیرد. با صبر و پایداری خود در زندگی، می‌توانی به تلاوت قرآن دست یابی.
هم دیو در هوای فضایت گرفته انس
هم انس در مصاحبتت پروریده جان
هوش مصنوعی: در فضایی که تو هستی، هم دیو احساس نزدیکی می‌کند و هم انسان‌ها در کنار تو رشد و تربیت می‌یابند.
سطح تو دلگشای و مقام تو دلپذیر
صحن تو دلنشین و هوای تو دل نشان
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی و جذابیت فضای یک مکان یا شخص اشاره دارد. سطح آنجا دلپذیر و خوشایند است، مقام و جایگاه فرد، حس خوبی به دیگران می‌دهد و محیط و هوای آنجا نیز دلنشین و دلگرم‌کننده است.
در تحت تست دوزخ و در صحن باغ خلد
در جیب تست گلخن و در جوف گلستان
هوش مصنوعی: در زیر فشار شکیبایی در عذاب جهنم و در وسط باغ بهشت، در جیب تو آتش سوزان و در دل گلستان، زیبایی و طراوت وجود دارد.
همواره در فضای تو هم دیو و هم پری
پیوسته در هوای تو هم پیر و هم جوان
هوش مصنوعی: در هر زمان و مکان تو، هم موجودات منفی و هم موجودات مثبت وجود دارند و در دنیای تو، هم افراد با تجربه و هم جوانان حضور دارند.
چون کی جدا نمی شوی از تخت یکنفس
چون جم گزیر نیستت از جام یک زمان
هوش مصنوعی: زمانی که تو از نعمت‌های زندگی و لذت‌های آن جدا نمی‌شوی، مانند جم (پادشاه اساطیری) که نمی‌تواند از جام (شراب) به راحتی جدا شود.
از باد و خاک و آتش و آبت زیان مباد
تا باد و خاک و آتش و آبست در جهان
هوش مصنوعی: از عناصر طبیعی مانند باد، خاک، آتش و آب هیچ خُسارتی نخورید، چون این عناصر در زندگی و در جهان وجود دارند.
محروریی و دفع حرارت کنی بآب
لیکن ترا ز فرط رطوبت بود زیان
هوش مصنوعی: تو در حالتی نشسته‌ای و برای کاهش گرما به آب پناه می‌بری، اما به دلیل رطوبت زیاد، ممکن است برایت مشکل‌ساز شود.
هر دم که از جگر نفس سرد بر کشی
در دم ز چشمهات شود چشمه ها روان
هوش مصنوعی: هر بار که از عمق وجودت نفسی بیرون می‌دهی، در همان لحظه چشمانت مانند چشمه‌ای پرآب جاری می‌شوند.
خلقی فرو بری ز زن و مرد دم بدم
یک یک بر آوری همه را دیگر از دهان
هوش مصنوعی: خلق و خوی انسان‌ها به صورت مداوم و پیوسته تغییر می‌کند و هر فرد به نوبه خود تأثیرگذار است. این تغییرات می‌تواند باعث به وجود آمدن رفتارهای جدید و متفاوت در افراد شود.
در آب و آتشی ز دل گرم و چشم تر
چون دشمنان خسرو کیخسرو آستان
هوش مصنوعی: من در حالتی از آتش و آب هستم، با دلی پر از حرارت و چشمی پر از اشک. مثل دشمنان خسرو کیخسرو که به درگاه او نزدیک می‌شوند.
چرخت بسال هفتصد و چار پنج و شش
چون مه تمام کرد بمهر خدایگان
هوش مصنوعی: در سال ۷۴۵، هنگامی که ماه تمام شد و زمان برگزاری مراسم خدایی فرا رسید، چرخی که به معنای چرخش و گردش زمان و دنیا است، به پایان رسید.
صاحبقران مبارز دین صفدر عجم
شاه فلک نشین و امیر ملک نشان
هوش مصنوعی: این بیت به شخصیت یک فرد برجسته و قدرتمند اشاره دارد که در زمینه‌های دینی و ملی دارای اهمیت ویژه‌ای است. او به عنوان یک مبارز و پیشوای دین شناخته می‌شود و مقامش در میان دیگر افراد، جایگاهی بلند و ارجمند دارد. همچنین، او را به عنوان فرمانروایی با نمادهای سلطنتی و افتخارات توصیف می‌کند که در آسمان جا دارد و به نوعی برجستگی و مقامش را نشان می‌دهد.
انکو روان رستم زال از حیای او
چون آب خوی بر آورد از خاک سیستان
هوش مصنوعی: رستم زال از شدت حیا و شرم به مانند آبی که از دل خاک سیستان برمی‌خیزد، از وجودش برآمده است.
از بیم نوک خنجر گردون شکاف او
شیر فلک برون جهد از راه کهکشان
هوش مصنوعی: از ترس آسیب‌های روزگار، شیر آسمان تلاش می‌کند تا از مسیر کهکشان خارج شود.
آبست پیش خنجر او تیغ اردشیر
خاکست نزد منظر او کاخ اردوان
هوش مصنوعی: در اینجا به زیبایی نشان داده شده که مقابل خنجر فردی که قدرتمند و باصلابت است، آب به مثابهٔ ضعف و در برابر چشمان او، خاک و ویرانی در برابر یک کاخ بزرگ و شگرف نمایان می‌شود. بیانگر این است که قدرت و ارادهٔ او می‌تواند بر همه چیز تسلط یابد و به سادگی هر چیزی را تحت تأثیر قرار دهد.
عاجز ز کنه رفعت او وهم دور بین
قاصر ز درک رتبت او عقل خرده دان
هوش مصنوعی: نمی‌توان به عمق و بزرگی او رسید و خیال‌های دور از واقعیت هم نمی‌تواند به توانایی او پی ببرد. حتی عقل محدود نیز نمی‌تواند به درجه و مقام او پی ببرد.
روزی که تیر موی شکاف دلاوران
چون موی سر برون زند از فرق فرقدان
هوش مصنوعی: روزی که تیر موی دلیران از فرق سر فرقدان خارج شود، مانند موی سر خواهد بود.
از نوک ناوک و سم اسبش برآورند
شیر سپهر غرش و گاو زمین فغان
هوش مصنوعی: از نوک تیر و سم اسب او، صدای خشمگین آسمان و ناله زمین به گوش می‌رسد.
ای در زبان سخن بثنای تو کامکار
وی در دهان زبان بدعای تو کامران
هوش مصنوعی: ای کسی که در زبان به ستایش تو پرداخته شده است، هر کس که در دهانش سخن بدی از تو بگوید، به کامیابی نخواهد رسید.
شطری ز کارخانه ی حکم تو کائنات
سطری ز کارنامه ی علم تو کن فکان
هوش مصنوعی: از قدرت و زبردستی تو در عالم، عجبی نیست که زندگی‌ای بزرگ و شگفت‌انگیز به وجود آمده است. تو با علم و دانش خود، کارهای بسیاری را رقم زده‌ای که نشان‌دهنده‌ی فضیلت و کارنامه‌ی درخشان توست.
گیتی بطبع عنصریت گشته ی مدح گوی
واختر برای انوریت گشته مدح خوان
هوش مصنوعی: جهان به طور طبیعی به ستایش تو مشغول است و ستاره‌ها نیز برای تو مدح و سرود می‌خوانند.
کف بر دهن فکنده زرشک دل تو بحر
بر خاک ره نشسته ز دست کف تو کان
هوش مصنوعی: دل تو همچون دانه‌ی زرشک است که بر روی سطح زمین آرمیده و در عین حال، در عمق دریا نیز غرق شده است. این توصیف نشان‌دهنده‌ی دلتنگی و درگیری‌های درونی توست.
قلب فلک شکسته سنانت بحکم آنک
روئین تنست رمحت و افلاک هفتخوان
هوش مصنوعی: در این بیت به زیبایی و قدرت شخصیت اشاره شده است. گفته می‌شود که دل آسمان به خاطر سنان (نقلابی یا توانایی) تو شکسته است، زیرا تو دارای قوتی از جنس فولاد هستی. همچنین، اشاره به هفت آسمان وجود دارد که به عظمت و بزرگی جایگاه فرد اشاره می‌کند. این معنا نشان می‌دهد که شخصیتی که مورد خطاب قرار گرفته، از ویژگی‌هایی چون قدرت و استقامت برخوردار است و می‌تواند بر مشکلات غلبه کند.
هر حلقه ئی ز چین کمند تو روز کین
بر چرخ بسته تیر فلک را بریسمان
هوش مصنوعی: هر دایره‌ای از خمیدگی کمند تو در روز انتقام، تیر آسمان را به مانند ریسمان به خود می‌کشد.
انداخته کمان تو زه در دهان تیر
برده زبان کلک تو آب از رخ سنان
هوش مصنوعی: تو با کمانی که به خوبی در دست داری، تیر را به هدف می‌زنی و کلامت همچنین به قدرتمندی و تاثیرگذاری است که مانند آبی زلال و شفاف از چهره‌ات می‌جوشد.
تیغت سماک رامح و زو رأس را هراس
تیرت شهاب ثاقب زو دیو را هوان
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند ستاره شکارچی است و از سر تو دشمن می‌ترسد، تیر تو مانند شهابی درخشان است که دیوان را به وحشت می‌اندازد.
چون حجت حسام تو برهان قاطعست
شمع فلک ز بهر چه بیرون کشد زبان
هوش مصنوعی: وقتی که دلیل و برهان تو به‌قدری قاطع و واضح است، پس چرا ستاره‌ها برای دفاع از خود، زبان به سخن می‌آورند؟
هر دم ز تیر موی شکاف تو مشتری
افغان زه بر آورد از خانه ی کمان
هوش مصنوعی: هر لحظه از تیر موهای نیمه‌باز تو، صدای فریاد مشتری به آسمان می‌رود و از خانه‌ی کمان به گوش می‌رسد.
شاید که چرخ سرکش که رو چو بندگان
بندد کمر ز منطقه پیش تو بر میان
هوش مصنوعی: شاید که سرنوشت سرکش که مانند بقیه افراد به دست تقدیر مشغول است، کمرش را از دایره‌ای که پیش تو است، محکم ببندد.
تا گاو آسمان نکند قصد سنبله
تا راه کهکشان نبود راه که کشان
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان به زمین نیفتد و قصد آسیب به زمین را نداشته باشد، مسیری برای دسترسی به کهکشان وجود ندارد.
با داقضیم تو سنت از خرمن قمر
وانگه کمینه ز اخته چیان تو توامان
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که در این بیت شاعر به بررسی ارتباطات و تاثیرات دوستی و محبت می‌پردازد. او اشاره می‌کند که چگونه ارتباطات عاطفی می‌تواند مانند کشیدن از یک منبع پربار عمل کند و در عین حال، از طرف دیگر مشکلات یا چالش‌هایی را نیز به همراه داشته باشد. در اینجا به نمایش جنبه‌های زیبای دوستی و تأثیرات آن بر زندگی اشاره شده است.
جاه تو بر دوام و جلال تو مستدام
ملک تو بیزوال و بقای تو جاودان
هوش مصنوعی: عظمت و مقام تو پایدار و با شکوه است. سلطنت تو بی‌پایان و ماندگاری تو همیشگی خواهد بود.