گنجور

شمارهٔ ۵۳ - فی مدح الامیر الاعظم جلال الدنیا و الدین ارپه بیک و یصف السیف

آن چیست عکس بیرق زرین آسمان
یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان
چون چرخ بیقرار و ازو چرخ را قرار
زو فتنه بی نشان و ازو فتنه را نشان
همچون سماک رامح و زو رأس را هراس
همچون شهاب ثاقب و زو دیو را زیان
چون لعل دلبران پری چهره آبدار
چون چشم عاشقان جگر خسته خونفشان
آیا چه جوهریست که هنگام کارزار
هم طبع نار گیرد و هم رنگ ناردان
در گنج شایگان بود الماس و از گهر
الماس پاره ئیست درو گنج شایگان
مانند اژدهای دمانست زهردار
یا نی بگاه حمله نهنگیست جان ستان
چون طبع در تحرک و چون وهم تیز رو
روشن تر از یقین و ازو عقل در گمان
چون برگ گندناست ولیکن ز خون خصم
گردد بروز معرکه چون شاخ ارغوان
در آب اگر چه قطره گهر گردد این عجب
در آن قطره ئی شده چندین گهر نهان
آتش کسی نگفت که بیرون جهد ز آب
کس آب را ندید کش آتش بود مکان
در دست شهریار بهنگام کارزار
چون آب قطره ئیست بدریای بیکران
خضر سکندر آیت جمشید معدلت
عنقای قاف مرتبت سد ره آشیان
کشور گشای ملک و جهاندار ملک بخش
صاحبقران عصر و خداوند انس و جان
قطب سماک نیزه مریخ انتقام
گردون آفتاب دل صاعقه سنان
مالک رقاب ملک عرب خسرو عجم
دیهیم بخش تاجوران شاه کامران
اعظم جلال دنیی و دین انک از علو
شد پایمان همت او فرق فرقدان
والا امیرزاده آفاق ارپه بیک
انکو بمهر و کینه جهانیست در جهان
ایام زیر دستش و اجرام زیر پای
گردونش در جنیبت و دریاش در بنان
تیغش گرفته ملکت کسری و کیقباد
صیتش شکسته رونق دارا و اردوان
شاها غرض ز فطرت عالم تو بوده ئی
ور نی که داشتی خبر از کاف کن فکان
منسوخ کرد قصه ی یک روزه رزم تو
جنگ دوازده رخ و ناموس هفت خوان
چون بر فراز رخش تکاور شوی سوار
گوئی تهمتنست که آید ز سیستان
نوک سنانت حلقه زرین آفتاب
برباید از کناره ی میدان آسمان
خصم تو چون سخن بزبان سنان کند
ساکت شود چو تیغ تو بیرون کشد زبان
گیتی عنان حکم بدست تو داد از آنک
پیرست چرخ سرکش و بخت تو نوجوان
گردون بر آستان جلال تو پرده دار
کیوان فراز قبّه ی قدر تو پاسبان
آنجا که آتش سر تیغت زند شرار
دوزخ چو اخگری بود و آسمان دخان
خصم ترا از آتش سر تیغت زند شرار
دوزخ چو اخگری بود و آسمان دخان
صاحبقران عهدی از آنرو که اخترت
با مشتری ببرج شرف می کند قران
از قلزم عطای تو یک قطره بیش نیست
در کن فکان نتیجه بحر و دفین کان
با مسرع قضا شده حکم تو همرکاب
با نصرت و ظفر شده بخت تو هم عنان
درشان تست آیت شاهی از آنک تو
هم پادشه نشانی و هم پادشه نشان
چون در فضای معرکه افتد غریو کوس
گردد ز بیمت از تن دشمن روان روان
کوه گران رکاب ز تیغ سبک سرت
گردد سبک عنان چو رکابت شود گران
شیر فلک ز بیم کمند تو در گریز
گاو زمین ز سم سمند تو در فغان
سلطان یک سواره ی گردون بزینهار
در دست و پای مرکبت افتد که الامان
کوه کمرکش ار بخلاف تو سرکشد
بشکاف سینه اش ز سر تیغ تا میان
حکم تو گشته مرکز آفاق را محیط
جود تو روزنامه ی ارزاق را ضمان
قاضی القضاة مسند پیروزه از شرف
در زیر شقه علمت بسته طیلسان
اجرام را صلابت تیغ تو رهنمای
و ایام را مهابت قهر تو قهرمان
با پرتو ضمیر تو خورشید گو مباش
در جنب کبریای تو جمشید گو ممان
آب حیوة را که بظلمت نشان دهند
خاک جناب تست درین تیره خاکدان
در ملک چون سکندر ثانی توئی کنون
بادا کرامتت چو خضر عمر جاودان

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن چیست عکس بیرق زرین آسمان
یا برق تیغ خسرو کیخسرو آستان
هوش مصنوعی: این جمله به توصیفی از چیزی می‌پردازد که ممکن است نشانه‌ای از عظمت و قدرت باشد. به نظر می‌رسد که نوعی نور یا درخشندگی را تجسم می‌کند که با نمادهای سلطنت و شکوه مانند پرچم طلایی آسمان یا تیزی شمشیر یک پادشاه بزرگ ارتباط دارد. به عبارتی، این تصویر به عظمت و زیبایی خاصی اشاره دارد که شاید در آسمان یا در دنیای پادشاهی وجود داشته باشد.
چون چرخ بیقرار و ازو چرخ را قرار
زو فتنه بی نشان و ازو فتنه را نشان
هوش مصنوعی: چرخ زندگی بی‌قرار است و از آن چرخ، آرامشی به وجود نمی‌آید. فتنه و هیجان هم بدون نشانه‌ای هستند و هیچ علامتی برای نشان دادن خود ندارند.
همچون سماک رامح و زو رأس را هراس
همچون شهاب ثاقب و زو دیو را زیان
هوش مصنوعی: همچون ستاره‌ای درخشان و ترسناک، که رئیسان را به هراس می‌اندازد و مانند شهابی روشن و تند، به دیوان و دشمنان آسیب می‌زند.
چون لعل دلبران پری چهره آبدار
چون چشم عاشقان جگر خسته خونفشان
هوش مصنوعی: دندان‌های دلبران زیبا مانند سنگ لعل درخشان و چشمان عاشقان پر از اشک و درد است که همچون خون از جگر رنجور آنان جاری می‌شود.
آیا چه جوهریست که هنگام کارزار
هم طبع نار گیرد و هم رنگ ناردان
هوش مصنوعی: این جمله به جواهری اشاره دارد که در شرایط سخت و دشوار، هم طبیعتش تغییر می‌کند و هم ظاهرش. یعنی در زمان مبارزه و جنگ، ماهیت آن چیزی تغییر می‌کند و به شکل متفاوتی درمی‌آید.
در گنج شایگان بود الماس و از گهر
الماس پاره ئیست درو گنج شایگان
هوش مصنوعی: در گنجینه‌ای با ارزش الماس وجود دارد و آن الماس نیز جزئی از گنجینه بزرگتر است.
مانند اژدهای دمانست زهردار
یا نی بگاه حمله نهنگیست جان ستان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف موجوداتی خطرناک و ترسناک می‌پردازد. شاعر به مقایسه اژدهایی زهردار و نهنگی می‌پردازد که در زمان حمله می‌تواند جان انسان‌ها را بگیرد. این تصویرسازی نشان‌دهنده قدرت و خطر این موجودات است و به نوعی احساس ترس و وحشت را انتقال می‌دهد.
چون طبع در تحرک و چون وهم تیز رو
روشن تر از یقین و ازو عقل در گمان
هوش مصنوعی: هنگامی که نفس انسان به جنب و جوش می‌آید و خیال سریع و تیز است، چیزی بیشتر از یقین را روشن می‌سازد و از آن سو عقل در وضعیت تردید و گمان قرار می‌گیرد.
چون برگ گندناست ولیکن ز خون خصم
گردد بروز معرکه چون شاخ ارغوان
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن وضعیتی است که در آن فردی ممکن است ظاهری معصوم یا کم‌خطر داشته باشد، اما در حقیقت در شرایط دشوار و بحرانی، قدرت و شجاعت خود را نشان می‌دهد. به نوعی، برخلاف ظاهر ظریف و شکننده‌اش، در موقعیت‌های حساس و محوری، به طرز شایسته‌ای عمل کرده و به میدان می‌آید. این توصیف به ما یادآوری می‌کند که گاهی با وجود سطحی آرام و بی‌خبر، درون فرد توانایی‌های بالقوه‌ای وجود دارد که می‌تواند به ظهور برسد.
در آب اگر چه قطره گهر گردد این عجب
در آن قطره ئی شده چندین گهر نهان
هوش مصنوعی: اگرچه یک قطره آب می‌تواند تبدیل به جواهر شود، اما جای شگفتی است که در آن یک قطره، چندین جواهر پنهان وجود دارد.
آتش کسی نگفت که بیرون جهد ز آب
کس آب را ندید کش آتش بود مکان
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نگفت که آتش به بیرون از آب می‌رود، چرا که کسی آب را ندید زمانی که آتش در آن مکان وجود داشت.
در دست شهریار بهنگام کارزار
چون آب قطره ئیست بدریای بیکران
هوش مصنوعی: در دست شاه، هنگام نبرد، مانند قطره‌ای آب است در دریای وسیع و بی‌پایان.
خضر سکندر آیت جمشید معدلت
عنقای قاف مرتبت سد ره آشیان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیت‌ها و نمادهای تاریخی و اسطوره‌ای می‌پردازد. اشاره به خضر، سکندر و جمشید دارند که هر یک نماینده‌های دانایی، قدرت و تاریخ در فرهنگ ایرانی هستند. همچنین به پرنده افسانه‌ای عنقا و قاف اشاره شده که نمادهایی از دنیای روحانی و عوالم بالاتر هستند. این تصویرسازی به ما نشان می‌دهد که راهی برای رسیدن به کمال و حقیقت وجود دارد و اشاره به سدی دارد که ممکن است مانع رسیدن به آشیان یا مقصد نهایی باشد.
کشور گشای ملک و جهاندار ملک بخش
صاحبقران عصر و خداوند انس و جان
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف شخصیتی می‌پردازد که صاحب قدرت و فرمانروایی است. او نه تنها حاکم بر سرزمین‌هاست، بلکه در دل‌ها و جان‌ها نیز جایگاه ویژه‌ای دارد و به عنوان یک فرد بزرگ و خیرخواه در عصر خود شناخته می‌شود.
قطب سماک نیزه مریخ انتقام
گردون آفتاب دل صاعقه سنان
هوش مصنوعی: قطب سماک، که به ستاره‌ای در آسمان اشاره دارد، به مانند نیزه‌ای از مریخ به حساب می‌آید و آفتاب مانند دلی است که از صاعقه‌ای به شکل سنان آسیب دیده است. این تصویرسازی به ما یادآوری می‌کند که در آسمان، زیبایی و خطر به هم آمیخته‌اند و همچنان که ستارگان در دل آسمان می‌درخشند، چالش‌ها و انتقام‌ها نیز وجود دارند.
مالک رقاب ملک عرب خسرو عجم
دیهیم بخش تاجوران شاه کامران
هوش مصنوعی: مالک و صاحب حکومت در سرزمین عرب، خسرو از نژاد عجم، تاج و دیهیم خود را به پادشاهی شایسته‌ای تقدیم کرده است.
اعظم جلال دنیی و دین انک از علو
شد پایمان همت او فرق فرقدان
هوش مصنوعی: عظمت و بزرگی دنیا و دین از آن توست و با اراده‌ات، ما را از زمین بلند کرده‌ای و ندا داده‌ای که راه را پیدا کنیم.
والا امیرزاده آفاق ارپه بیک
انکو بمهر و کینه جهانیست در جهان
هوش مصنوعی: فرزند بزرگوار، اراده شما در سراسر دنیا تأثیرگذار است و به واسطه مهر و کینه، جهانی را در دکانی که در اختیار دارید، شکل می‌دهید.
ایام زیر دستش و اجرام زیر پای
گردونش در جنیبت و دریاش در بنان
هوش مصنوعی: زمان در اختیار اوست و اجرام آسمانی زیر پایش قرار دارند. در دنیای او، دریا و تمامی موجودات، در حقیقت نشانه‌ای از قدرت او هستند.
تیغش گرفته ملکت کسری و کیقباد
صیتش شکسته رونق دارا و اردوان
هوش مصنوعی: تیغ او، شاهی‌های بزرگ مانند کسری و کیقباد را تحت تأثیر قرار داده و نام و آوازه‌اش باعث کاهش اعتبار دارا و اردوان شده است.
شاها غرض ز فطرت عالم تو بوده ئی
ور نی که داشتی خبر از کاف کن فکان
هوش مصنوعی: ای پادشاه، هدف از آفرینش این جهان به خاطر تو بوده است، و اگر این‌ گونه نبود، چرا از عالم کاف و فکان خبر داشتید؟
منسوخ کرد قصه ی یک روزه رزم تو
جنگ دوازده رخ و ناموس هفت خوان
هوش مصنوعی: داستان نبرد یک روزه‌ات را فراموش کرده و جنگ دوازده رخ و جایگاه هفت خوان را به یاد آورده‌ای.
چون بر فراز رخش تکاور شوی سوار
گوئی تهمتنست که آید ز سیستان
هوش مصنوعی: وقتی سوار بر اسب نیرومند خود باشی، به نظر می‌رسد که تو همان پهلوان تهمتن هستی که از سرزمین سیستان می‌آید.
نوک سنانت حلقه زرین آفتاب
برباید از کناره ی میدان آسمان
هوش مصنوعی: نوک تیر تو، مانند حلقه‌ای از طلا، زیبایی آفتاب را از لبه‌ی آسمان می‌رباید.
خصم تو چون سخن بزبان سنان کند
ساکت شود چو تیغ تو بیرون کشد زبان
هوش مصنوعی: وقتی دشمن تو سخن می‌گوید و حرفی به زبان می‌آورد، باید سکوت کنی. اما زمانی که تیغ تو را به میدان بیاوری، او دیگر حرفی برای گفتن نخواهد داشت.
گیتی عنان حکم بدست تو داد از آنک
پیرست چرخ سرکش و بخت تو نوجوان
هوش مصنوعی: دنیا کنترل و سرنوشت را به دست تو سپرده است، زیرا چرخ و زمان کهن و سرکش است، در حالی که بخت و قسمت تو جوان و سرزنده است.
گردون بر آستان جلال تو پرده دار
کیوان فراز قبّه ی قدر تو پاسبان
هوش مصنوعی: آسمان بر درگاه شکوه تو در انتظار است و کیوان در بالای گنبد مقام تو محافظت می‌کند.
آنجا که آتش سر تیغت زند شرار
دوزخ چو اخگری بود و آسمان دخان
هوش مصنوعی: در جایی که آتش از نوک شمشیرت می‌درخشد، شعله‌های دوزخ همچون زبانه‌های آتش هستند و آسمان پر از دود به نظر می‌رسد.
خصم ترا از آتش سر تیغت زند شرار
دوزخ چو اخگری بود و آسمان دخان
هوش مصنوعی: دشمنت همچون آتش بر تیغ تو می‌افتد و آتش دوزخ را به یاد می‌آورد، در حالی که آسمان را دود فرا گرفته است.
صاحبقران عهدی از آنرو که اخترت
با مشتری ببرج شرف می کند قران
هوش مصنوعی: این بیت می‌گوید که شخصی از اوضاع و احوال نجومی و ستاره‌شناسی به اهمیت خاصی اشاره می‌کند؛ به طوری که هنگام قرار گرفتن سیاره مشتری در موقعیت ویژه‌ای، عهد و پیمانی را برقرار می‌کند. این وضعیت به گونه‌ای است که به او اعتماد و اطمینان می‌بخشد.
از قلزم عطای تو یک قطره بیش نیست
در کن فکان نتیجه بحر و دفین کان
هوش مصنوعی: در عمق دریای بخشش تو، تنها یک قطره وجود دارد و آنچه در نتیجه‌اش به دست می‌آید، گنجینه‌ای بزرگ و ارزشمند است.
با مسرع قضا شده حکم تو همرکاب
با نصرت و ظفر شده بخت تو هم عنان
هوش مصنوعی: با سرنوشت تو، حکم تو به پیروزی و موفقیت وصل شده و شانس و اقبال تو نیز همراهی و همگامی با آن دارد.
درشان تست آیت شاهی از آنک تو
هم پادشه نشانی و هم پادشه نشان
هوش مصنوعی: در وجود تو نشانه‌ای از عظمت و شاهی است، زیرا تو هم خود پادشاهی و هم نشانه‌ای از شاهان دیگر.
چون در فضای معرکه افتد غریو کوس
گردد ز بیمت از تن دشمن روان روان
هوش مصنوعی: زمانی که در میدان نبرد صدای طبل و بوق به گوش می‌رسد، روح دشمنان از ترس به شدت فرار می‌کند و در نتیجه، آنها از بدنشان جدا می‌شوند.
کوه گران رکاب ز تیغ سبک سرت
گردد سبک عنان چو رکابت شود گران
هوش مصنوعی: زمانی که سوارکار بر اسبش تسلط پیدا کند و از سختی‌های راه عبور کند، آن زمان می‌تواند با آرامش و بدون نگرانی به پیش برود. سختی‌های راه نباید او را دل‌سست کند؛ بلکه باید با اطمینان و توان پیش برود.
شیر فلک ز بیم کمند تو در گریز
گاو زمین ز سم سمند تو در فغان
هوش مصنوعی: شیر آسمان از ترس دام تو در حال فرار است و گاو زمین به خاطر سم اسب تو در عذاب و ناله است.
سلطان یک سواره ی گردون بزینهار
در دست و پای مرکبت افتد که الامان
هوش مصنوعی: سلطانی که سوار بر گردونه‌ی قدرت است، باید مراقب باشد که مبادا در دستان و پاهای مرکب خود به دردسر بیفتد و به زحمت بیفتد.
کوه کمرکش ار بخلاف تو سرکشد
بشکاف سینه اش ز سر تیغ تا میان
هوش مصنوعی: اگر کوه روی به خلاف تو بایستد و سرکشی کند، باید سینه‌اش را از نوک شمشیر تا نیمه بشکافی.
حکم تو گشته مرکز آفاق را محیط
جود تو روزنامه ی ارزاق را ضمان
هوش مصنوعی: حکم تو به مانند مرکزی است که تمام عالم را فرا گرفته و بخشش‌ها و نعمت‌های تو مانند روزنامه‌ای است که اخبار روزی را به ما می‌رساند.
قاضی القضاة مسند پیروزه از شرف
در زیر شقه علمت بسته طیلسان
هوش مصنوعی: قاضی القضات، مقام ارجمند و محترمی که در زیر چتر علم و دانش قرار دارد، جایگاهش را با عزت و شرف یافته است.
اجرام را صلابت تیغ تو رهنمای
و ایام را مهابت قهر تو قهرمان
هوش مصنوعی: همه چیز تحت تاثیر قدرت توست و دوران‌ها به خاطر شدت قهر تو، معنای خاصی پیدا می‌کنند.
با پرتو ضمیر تو خورشید گو مباش
در جنب کبریای تو جمشید گو ممان
هوش مصنوعی: تو با روشنایی وجودت مانند خورشید باش، اما در مقابل عظمت و بزرگی تو، جمشید نباش و خود را کوچک نکن.
آب حیوة را که بظلمت نشان دهند
خاک جناب تست درین تیره خاکدان
هوش مصنوعی: اگر آب حیات را که در تاریکی نشان داده می‌شود، به خاکی که تو در آن قرار داری نسبت دهی، یعنی به زمینی که در آن هستی، نشان می‌دهد که این دنیا چقدر تیره و ناامیدکننده است.
در ملک چون سکندر ثانی توئی کنون
بادا کرامتت چو خضر عمر جاودان
هوش مصنوعی: تو در این سرزمین مانند اسکندر دوم داری، اکنون باید برایت عمر جاودانی همچون خضر مهربانی و بزرگواریت آرزو شود.