شمارهٔ ۴ - فی مدح السلطان الاعظم الخاقان الاعدل الاکرم سلطان سلاطین العالم علاء الدولة و الدین ابوسعید انار الله برهانه
زین سفینه دم زند من عندهُ علم الکتاب
کاب حیوان هست پیش بحر او از خجلت آب
گوئیا هر مطلعش برجیست پر خورشید و ماه
یا نه هر درجی ازو درجیست پر در خوشاب
بحر او بحر المحیط و بیت او بیت الحرام
باب او باب الجنان و فصل او فصل الخطاب
ز آسمان آمد کتاب و من بدین عالی کلام
بگذراندم ز آسمانش چون دعای مستجاب
گر فلک پیشش نماز آرد نباشد عیب از آنک
بیت معمورست هر بیتش ز روی انتساب
نی سفینه کشتی نوحست و آنکش حاصلست
فارغست از بر سر آبست عالم یا سراب
برده ناهید از برای ساعد کفّ الخصیب
بر سپهر از سرخی شنگرف اوراقش خضاب
هر طبق زو صفحه ئی پر قند و صحنی پر شکر
هر ورق زو جامه ئی گلبوی و جامی پر گلاب
لفظ شعری طلعتان شعر او در عین لطف
جعد زنگاری خطان حرف او در پیچ و تاب
نکته های (عذب) او معموره ی دلرا سواد
نقطه های حرف او سرچشمه جان را حباب
باغ بینش را خط ریحانی او خوش نظر
چرخ دانش را حروف صفحه های او شهاب
آفرینش را عقود گوهر نظمش و شاح
و آب حیوان را سواد خطه ی خطش زهاب
شاهدی خوشمنظر و شیرین حدیثی خوشحضور
لعبتی مشگین خط و سیمین بری عنبر نقاب
غمگسار عاشقان و مونس دلخستگان
دستگیر خاص و عام و دلپذیر شیخ و شاب
روضه ئی پر حور عین و چشمه ئی پر آب خضر
طبله ئی پر عود خام و نافه ئی پر مشک ناب
شخص دانش را روان و مغز معنی را خرد
مشرب دل از زلال و ساغر جان را شراب
معنی الفاظ او کردم سؤال از عقل گفت
روشنست این آفتابست آفتابست آفتاب
ای به صد روی از تو وهم و عقل را صد آبروی
وی به صد باب از تو علم و فضل را صد فتح باب
آب حیوان از تو یک قطره ست و گویندت سواد
لوح محفوظ از تو یک جزوست و خوانندت کتاب
اختری در روشنی اما مصون از ارتداد
و آسمانی در علو اما برون از انقلاب
گوهر شهوار بحرت هیچ می دانی که چیست
مدح سلطان جهان واله اعلم بالصواب
سایه ی یزدان علاء دین و دنیا بوسعید
خان کسری مرتبت خاقان اسکندر جناب
داور دوران بهادرخان جم خسرو نشان
درّ رأفت را صدف باران رحمت را سحاب
آنک پیش حزم و عزم او بود بی آبروی
خاک هنگام درنگ و باد هنگام شتاب
ساکنان سده ی درگاه او خیر الانام
حاسدن حضرت اعلی او شر الدواب
باغ جنت را بساط مجلسش قایم مقام
شاه گردون را فروغ خاطرش نایب مناب
بر سپهر تاجداری عدل او صاحبقران
در جهان سرفرازی تیغ او مالکرقاب
ای شهنشاهی که در ایام عدل شاهیت
نیست جز در حلقه ی مرغول خوبان اضطراب
پیش تیغ انتقامش دشمن دجال طبع
گردم از عیسی زند چون خربماند در خلاب
خسرو مشرق چو زد زرین علم بر تیغ کوه
آسمان این خنجر تضمین بر آورد از قراب
کافتاب از جام جودش جرعه ئی خوردست از آن
بر در و دیوار می افتد جو مستان خراب
ای ابد را آستین کسوت عمرت طراز
وی ازل را آستان درگه حُکمت مآب
اطلس پیروزه ی گلریز والای فلک
پیش ماه رایتت همچون قصب بر ماهتاب
پهلوی گاو زمین از نعل شبرنگت ستوه
گُرده شیر سپهر از آتش تیغت کباب
بر فلک رأی قضا حُکمت چو راند احتساب
زهره ی بربط نواز از چنگ بندازد رباب
تا عمود صبح صادق را خطر نبود زکوه
تا طناب مهر تابان را خلل نبود زتاب
سایبان بر چرخ زن تا خیمه قدر ترا
صبح می سازد عمود و مهر می تابد طناب
دستگیرت باد لطف ایزدی همچون عنان
پای بوست باد چرخ چنبری همچون رکاب
شمارهٔ ۳ - فی مدح الامیر الاعظم الشهریار المعظم والی السیف و القلم خسرو غازی المنصور مبارز الحق و الدین محمد زید عدله: چو رخ نمود بر ایوان این حدیقه ی میناشمارهٔ ۵ - فی مدح المرتضی الاعظم عضد الدنیا و الدین ابوعلی: قم اللیل یا صاحبی بالرکایب
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زین سفینه دم زند من عندهُ علم الکتاب
کاب حیوان هست پیش بحر او از خجلت آب
هوش مصنوعی: از این کشتی، من از نزد او علم و دانش را میآموزم. حالتی شگفت و حیرتآور دارم که مثل حیوانی هستم در برابر دریا، و از شدت شرمندگی، آب هم تاب آن را ندارد.
گوئیا هر مطلعش برجیست پر خورشید و ماه
یا نه هر درجی ازو درجیست پر در خوشاب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد هر یک از ابیاتش همچون برجی پر از نور خورشید و ماه است، یا هر مرحلهای از آن مانند یک پله است که پر از شیرینی و زیبایی است.
بحر او بحر المحیط و بیت او بیت الحرام
باب او باب الجنان و فصل او فصل الخطاب
هوش مصنوعی: او دریایی است وسیع و بیپایان، خانهاش حرم و مقدس است، درش به بهشتها باز میشود و کلامش به روشنترین و صحیحترین عبارات بیان میشود.
ز آسمان آمد کتاب و من بدین عالی کلام
بگذراندم ز آسمانش چون دعای مستجاب
هوش مصنوعی: کتاب از آسمان نازل شد و من با این کلام بلند و شگفتانگیز آن را مطالعه کردم، مانند دعایی که به سرعت مستجاب میشود.
گر فلک پیشش نماز آرد نباشد عیب از آنک
بیت معمورست هر بیتش ز روی انتساب
هوش مصنوعی: اگر آسمان هم در برابر او سجده کند، این به خاطر نقصی نیست، چون که خانهاش آباد است و هر خانهاش از روی نسبت و پیوندش با او است.
نی سفینه کشتی نوحست و آنکش حاصلست
فارغست از بر سر آبست عالم یا سراب
هوش مصنوعی: نی به مانند کشتی نوح است و آنچه که در آن است، از مشکلات و چالشها دور است. این عالم یا حقیقتی است که ممکن است در نظر بیاید، اما واقعیت ندارد.
برده ناهید از برای ساعد کفّ الخصیب
بر سپهر از سرخی شنگرف اوراقش خضاب
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که در این بیت، شاعر به زیبایی و دلربایی ناهید (سیاره زهره) اشاره کرده است. او چگونگی تأثیر ناهید بر زندگی و جمال طبیعت را توصیف میکند. ناهید به عنوان نمادی از زیبایی و جاذبه نمایان میشود و رنگ سرخ شنگرف به عنوان نشانهای از گرما و شور زندگی در آسمان باقی میماند. در نهایت، این تصویر به استفاده از رنگ و زیبایی در زندگی و طبیعت اشاره دارد.
هر طبق زو صفحه ئی پر قند و صحنی پر شکر
هر ورق زو جامه ئی گلبوی و جامی پر گلاب
هوش مصنوعی: هر لایه از این صفحه پر از قند و شیرینی است و هر ورق آن لباسهایی به رنگ گل و جامهایی پر از گلاب دارد.
لفظ شعری طلعتان شعر او در عین لطف
جعد زنگاری خطان حرف او در پیچ و تاب
هوش مصنوعی: شعر او مانند چهرهای زیبا و جذاب است که در عین لطافت و دلنشینی، زیباییهای خاص و پیچیدهای دارد. کلمات او در حالتهای مختلف و با نرمی و پیچیدگی خاصی جلوه میکند.
نکته های (عذب) او معموره ی دلرا سواد
نقطه های حرف او سرچشمه جان را حباب
هوش مصنوعی: نکات شیرین او، دلها را زنده میکند و آثار کلامش، برای روح مانند حبابی است که از عمق آب برمیخیزد.
باغ بینش را خط ریحانی او خوش نظر
چرخ دانش را حروف صفحه های او شهاب
هوش مصنوعی: باغی که با بینش او آباد شده، زیباییاش نمایان است و دانش او مانند ستارههای درخشان در آسمان، کلماتش را روشن میسازد.
آفرینش را عقود گوهر نظمش و شاح
و آب حیوان را سواد خطه ی خطش زهاب
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی های آفرینش و نظم جهانی اشاره میکند. او به گونهای اجرا میکند که هر چیز در این جهان، از جمله گوهرها و آب حیات، در راستای یک خط خاص و منظم قرار دارد. به عبارتی، همه چیز در این عالم به هم پیوسته و در هماهنگی با یکدیگر است.
شاهدی خوشمنظر و شیرین حدیثی خوشحضور
لعبتی مشگین خط و سیمین بری عنبر نقاب
هوش مصنوعی: شاهدی زیبا و دلنشین که سخنانش خوشایند است، بازیگری با موهای مشکی و چهرهای نورانی که بر رویش نقابی از عنبر دارد.
غمگسار عاشقان و مونس دلخستگان
دستگیر خاص و عام و دلپذیر شیخ و شاب
هوش مصنوعی: این شعر اشاره به شخصیتی دارد که همواره مایه آرامش و دلگرمی برای عاشقان و دلشکستگان است. او به همه مردم، چه خاص و چه عام، کمک میکند و در دلها جا دارد، چه برای افراد بزرگ و چه جوانان.
روضه ئی پر حور عین و چشمه ئی پر آب خضر
طبله ئی پر عود خام و نافه ئی پر مشک ناب
هوش مصنوعی: باغی پر از دختران زیبا و چشمهای پر از آب زلال، جایی که بویی از عود تازه میآید و عطر مشک خالص به مشام میرسد.
شخص دانش را روان و مغز معنی را خرد
مشرب دل از زلال و ساغر جان را شراب
هوش مصنوعی: شخصی که دانش را درک میکند و عمیقاً به مفهومها پی میبرد، با قلبی پاک و شفاف و روحی زنده، به خوشی و لذت معنوی دست پیدا میکند.
معنی الفاظ او کردم سؤال از عقل گفت
روشنست این آفتابست آفتابست آفتاب
هوش مصنوعی: من از عقل پرسیدم که این کلمات چه معنایی دارند، او گفت: این موضوع کاملاً واضح است، این همان آفتاب است، آفتاب، آفتاب.
ای به صد روی از تو وهم و عقل را صد آبروی
وی به صد باب از تو علم و فضل را صد فتح باب
هوش مصنوعی: تو با چهرههای گوناگون خود، سبب حیرت و شگفتیِ عقل و هوش هستی، به گونهای که هر کدام از آن چهرهها، به خودی خود، باعث اعتبار و ارزش علم و فضلی که از تو نشأت میگیرد، شده است.
آب حیوان از تو یک قطره ست و گویندت سواد
لوح محفوظ از تو یک جزوست و خوانندت کتاب
هوش مصنوعی: آب حیات تنها یک قطرهای از وجود توست و میگویند که دانش و علم تو جزئی از لوح محفوظ است و تو را کتاب مینامند.
اختری در روشنی اما مصون از ارتداد
و آسمانی در علو اما برون از انقلاب
هوش مصنوعی: ستارهای در روشنایی است که از انحراف در امان است و در آسمان در اوج قرار دارد اما از تغییر و تحول دور است.
گوهر شهوار بحرت هیچ می دانی که چیست
مدح سلطان جهان واله اعلم بالصواب
هوش مصنوعی: میدانی که شگفتی و زیبایی حقیقت چیست؟ ستایش پادشاه جهان، که بیتردید در علم و دانایی سرآمد است.
سایه ی یزدان علاء دین و دنیا بوسعید
خان کسری مرتبت خاقان اسکندر جناب
هوش مصنوعی: سایهٔ خدا بر روی او، که مقامش از دین و دنیاست، مانند بوسعید، خان کسرا، و قدر و منزلتش همچون خاقان و اسکندر است.
داور دوران بهادرخان جم خسرو نشان
درّ رأفت را صدف باران رحمت را سحاب
هوش مصنوعی: داور زمانه، که به بهادرخان تعلق دارد، نشانهای از بزرگی و مهربانی را به عنوان مرواریدی در صدف رحمت توصیف میکند، که مانند ابرهای بارانزا رحمت را بر تن میریزد.
آنک پیش حزم و عزم او بود بی آبروی
خاک هنگام درنگ و باد هنگام شتاب
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره شده است که در برابر تدبیر و اراده او، بیاحترامی به خاک و زمین در زمانی که باید صبر کرد و در زمانی که باید سریع عمل کرد وجود ندارد. به عبارت دیگر، قدرت و اراده او بر همه چیز پیشی میگیرد و در هر زمان و مکان خود را نشان میدهد.
ساکنان سده ی درگاه او خیر الانام
حاسدن حضرت اعلی او شر الدواب
هوش مصنوعی: ساکنان سده دربار او، بهترین مخلوقات هستند و حسادت میورزند به مقام والای او که بدترین موجودات را دربر دارد.
باغ جنت را بساط مجلسش قایم مقام
شاه گردون را فروغ خاطرش نایب مناب
هوش مصنوعی: باغ بهشت، فضایی چون مجلس باشکوه را دارد و این فضا به احترام و عظمت شاه آسمان میدرخشد و در عین حال، روشنایی دلش به مانند نایب و جانشین اوست.
بر سپهر تاجداری عدل او صاحبقران
در جهان سرفرازی تیغ او مالکرقاب
هوش مصنوعی: در آسمان، تاجدار عدالت او، در جهان برتری و عظمت دارد و شمشیرش بر سر حاکمیت و تسلط اوست.
ای شهنشاهی که در ایام عدل شاهیت
نیست جز در حلقه ی مرغول خوبان اضطراب
هوش مصنوعی: ای پادشاهی که در دوران حکومت عادلانهات، تنها چیزی که وجود ندارد، آرامش دلانگیز و دلنشین در میان حلقه زیباویان است.
پیش تیغ انتقامش دشمن دجال طبع
گردم از عیسی زند چون خربماند در خلاب
هوش مصنوعی: در برابر تیغ انتقام او، ناچار میشوم که مانند عیسی در مواجهه با دنیای فریبنده، خود را در خواب عمیق فرو ببرم.
خسرو مشرق چو زد زرین علم بر تیغ کوه
آسمان این خنجر تضمین بر آورد از قراب
هوش مصنوعی: خسرو مشرق مانند خورشید درخشان، پرچم طلایی خود را بر بلندای کوهها به اهتزاز درآورد، و آسمان این نشان را با قدرت و زیبایی فراوان تأیید کرد.
کافتاب از جام جودش جرعه ئی خوردست از آن
بر در و دیوار می افتد جو مستان خراب
هوش مصنوعی: آفتاب از جام بخشش او جرعهای نوشیده است و به همین خاطر، شادی و سرخوشی آن مانند بادهای مستکننده بر دیوار و درها میتابد.
ای ابد را آستین کسوت عمرت طراز
وی ازل را آستان درگه حُکمت مآب
هوش مصنوعی: ای جاودان، عمر تو مانند لباسی است که به آن میافزایی و وجودت به گونهای است که در آستانه حکمت و آگاهی قرار دارد.
اطلس پیروزه ی گلریز والای فلک
پیش ماه رایتت همچون قصب بر ماهتاب
هوش مصنوعی: پارچهای زیبا و درخشان که با رنگهای آبی و سبز گلدار تزیین شده، در مقایسه با نور ماه، شبیه به نوارهای نازکی است که بر سطح ماه میتابند.
پهلوی گاو زمین از نعل شبرنگت ستوه
گُرده شیر سپهر از آتش تیغت کباب
هوش مصنوعی: پهلوی گاو زمین به خاطر نعل تو خسته و از کار افتاده است و گُرده شیر آسمان به خاطر تیزی و شدت تیغ تو سوخته و به حالت کباب درآمده است.
بر فلک رأی قضا حُکمت چو راند احتساب
زهره ی بربط نواز از چنگ بندازد رباب
هوش مصنوعی: وقتی که سرنوشت و تقدیر، با حکمت خود به چرخش درآید، به مانند زهره که در نوازش ساز، به دلخواه میرقصند و میچرخند، پس میتوان رباب را از چنگ آزاد کرد.
تا عمود صبح صادق را خطر نبود زکوه
تا طناب مهر تابان را خلل نبود زتاب
هوش مصنوعی: تا وقتی که خورشید صبح زود در آسمان است، هیچ خطری از طرف کوهها وجود ندارد و تا زمانی که رشتهی نور مهر تابناک آسیبی نبیند، آرامش برقرار است.
سایبان بر چرخ زن تا خیمه قدر ترا
صبح می سازد عمود و مهر می تابد طناب
هوش مصنوعی: در روزگار صبح، وقتی که خورشید طلوع میکند، چادر و سایبان تو را با نور خود روشن میسازد و مانند ستونی محکم به تو اعتبار میبخشد.
دستگیرت باد لطف ایزدی همچون عنان
پای بوست باد چرخ چنبری همچون رکاب
هوش مصنوعی: از لطف و کمک الهی بهرهمند باش، که مانند افساری که پای اسب را میگیرد، تو را در مسیر درست رهبری کند و همچون رکاب سواری، به تو ثبات و استقامت ببخشد.