گنجور

شمارهٔ ۳۶ - فی مدح الصاحب الاعظم سلطان الوزرا شمس الحق و الدین زکریا

باز جمشید زمرد سلب زرین جام
خسرو قلعه قلعی صفت مینا فام
رفت با طالع فرخنده ز برج برجیس
راند با فرّ فردیون سوی کاخ بهرام
گوشه ی چتر بر افروخت ز ماهی بر ماه
کرد یاقوت بخون بره زرینه حسام
ابر آذاری زد کوس بشارت که ربیع
بر سر کوه زد از لاله عقیقین اعلام
آسمان فرش زمرد بچمن باز کشید
تا بر آیند عروسان نباتی ز خیام
دامن کوه بود شعب بوانات بصبح
عرصه ی دشت بود سغد سمرقند بشام
خیز و بنگر گل سوری شده در باغ عروس
سرو رقّاص و چمن حجله و گوینده حمام
سر در بند شده روضه ی رضوان از حور
پای غار آمده بتخانه چین از اصنام
باد زنجیر کشانش بچمن میآرد
آب سیمین تن روشن دل نازک اندام
گل برون آمد و بر مسند گلریز نشست
می کند سرو خرامانش از اینروی قیام
تیغ کوه ازچه بر آورد از اینسان زنگار
نم کشیدست ازین پیش همانا به نیام
نرگس مست نگر تبشی و منغر در دست
چون زر پخته مرکب شده در نقره ی خام
آفتابت بر آورده سر از روز سپید
یا سهیلست مقارن شده با ماه تمام
در چنین وقت چه خوش باشد اگر دست دهد
صبحدم با صنمی لاله رخ و سرو قیام
شمس قرّابه سپهر و گل قنّینه چمن
بدر میدان افق و پیر درون صافی جام
آفتاب از مه نو جوی درین یکدوسه روز
پیش از آن کزره یکساله رسد ماه صیام
یا بجز سایه ی اقبال خداوند مخواه
کافتاب از نظرش نور و شرف گیرد وام
اختر برج سخا بحر هنر کهف بشر
گوهر درج بهاکان کرم فخر کرام
شمس داد و دول و دین زکریا که جهان
از سر کلک قضا قدرت او یافت نظام
انک هر صبح شهنشاه سراپرده چرخ
از ره بام بدرگاه وی آید بسلام
بیت معمور بگرد در او کرده طواف
کعبه بر رکن حریم حرمش کرده مقام
گر صریر قلمش گوش کند تیر دبیر
بچکد همچو قلم خون سیاهش ز مسام
هر که او هندوی آن خامه ی مصری گردد
همچو شمشیر برآرد بجهانگیری نام
ایکه با حلم تو شد مرتفع از چرخ شتاب
ویکه با باس تو شد منقطع از کوه آرام
آتش تیغ تو در خانه ی خورشید مقیم
باده ی مهر تو در ساغر ناهید مدام
نرگس از شوق لقای تو همه عین نظر
سوسن از حرص ثنای تو همه محض کلام
قاصر از ضبط مقادیر جلالت ادراک
عاجز از نقش تصاویر کمالت اقلام
شاه خنجر کش لعل افسر پیروزه سریر
بر فراز شرف قصر تو چوبک زن بام
بسته چون سبع مثانی ز پی رفعت و قدر
آسمان آیت اخلاص تو بر هفت اندام
بر دم شیر زند مور بدور تو گره
بر سر پیل کشد پشه به عهد تو لگام
گرنه بیرنگ زدی لطف تو بر لوح وجود
نقش اطفال مصوّر نشدی در ارحام
زیور فطرت و آرایش ابداع توئی
زان سبب شب گهرت واسطه عقد انام
اهتمام تو کند نشر قوای ارواح
انتقام تو کند قطع نمای اجسام
خون بگرید ز نهیب سر تیغ تو اجل
آب گردد ز حیای کف دست تو غمام
چرخ اگر نفخه ی خلق تو کند استنشاق
گرددش پر نفس نافه ی تا تار مشام
صبح آتش دل اگر دم ز نهیب تو زند
بگسلد مشرقی تیز رو مهر زمام
بکر فکرم که به مدح تو بود سحر حلال
از تواضع بر او خاک شود بیت حرام
تا بود قاعده ی دور و تسلسل باطل
تا بود لازمه جنبش افلاک دوام
باد اقبال ترا دور و تسلسل لازم
باد عمر تو چو دوران فلک بی فرجام
ساقی طبع ترا دردی گیتی شده صاف
رایض حکم ترا توسن گردون شده رام

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

باز جمشید زمرد سلب زرین جام
خسرو قلعه قلعی صفت مینا فام
هوش مصنوعی: جمشید با جواهراتی زیبا، جامی طلاگون مانند جام پادشاهی را در دستانش دارد و قلعه‌ای با ویژگی‌های خاص و رنگ‌آبی مینا مانند را نظاره می‌کند.
رفت با طالع فرخنده ز برج برجیس
راند با فرّ فردیون سوی کاخ بهرام
هوش مصنوعی: او با خوش‌شانسی و ستاره‌ای نیکو از جایگاه بلندی حرکت کرد و به سمت کاخ بهرام رفت.
گوشه ی چتر بر افروخت ز ماهی بر ماه
کرد یاقوت بخون بره زرینه حسام
هوش مصنوعی: تکه‌ای از چتر به زیبایی درخشان شده و مانند ماه می‌درخشد، یاقوتی که به خون بره رنگی سرخ دارد، تیری با دسته‌ی زرین در دست است.
ابر آذاری زد کوس بشارت که ربیع
بر سر کوه زد از لاله عقیقین اعلام
هوش مصنوعی: ابر در آسمان پیام شادی را به صدا درآورد و به همه اعلام کرد که بهار بر فراز کوه ها به سر می‌زند و گل‌های زیبا مانند لاله‌های عقیق در حال شکفتن هستند.
آسمان فرش زمرد بچمن باز کشید
تا بر آیند عروسان نباتی ز خیام
هوش مصنوعی: آسمان به رنگ سبز و زیبا، مانند فرشی از زمرد، به زمین پهن شده است تا عروسان گیاهی از باغ‌ها به نمایش بیایند.
دامن کوه بود شعب بوانات بصبح
عرصه ی دشت بود سغد سمرقند بشام
هوش مصنوعی: دشت بوانات در دامنه کوه قرار دارد و صبح‌ها، فضایش به دشت سمرقند و شام شباهت دارد.
خیز و بنگر گل سوری شده در باغ عروس
سرو رقّاص و چمن حجله و گوینده حمام
هوش مصنوعی: برخیز و نگاهی به گل زیبای سرخ در باغ بینداز، که به مانند عروس است و سرو به رقص درآمده. چمن مانند حجله‌ای زیباست و آوازخوانی به مانند صدای حمام در آنجا جاریست.
سر در بند شده روضه ی رضوان از حور
پای غار آمده بتخانه چین از اصنام
هوش مصنوعی: به بهشت به خاطر زیبایی‌هایش و وجود حوریان، توجهی خاص شده است و در کنار آن، مجسمه‌های زیبا و دل‌فریب به عنوان نمادهایی از عشق و زیبایی در دیار چین به نمایش گذاشته شده‌اند.
باد زنجیر کشانش بچمن میآرد
آب سیمین تن روشن دل نازک اندام
هوش مصنوعی: باد، زنجیری را به دوش می‌کشد و درختان را به سمت خود می‌کشاند. آبی که به این زیبایی می‌رسد، بر تن نقره‌ای درختان می‌تابد و دل‌های لطیف و نازک اندام را نوازش می‌کند.
گل برون آمد و بر مسند گلریز نشست
می کند سرو خرامانش از اینروی قیام
هوش مصنوعی: گل از درخت بیرون آمد و بر تختی که پر از گل است نشسته است، سرو نیز با وقار و زیبایی از این سو به سوی دیگر می‌رود.
تیغ کوه ازچه بر آورد از اینسان زنگار
نم کشیدست ازین پیش همانا به نیام
هوش مصنوعی: تیغ کوه چرا از زنگار پاک شده و دوباره خودش را نشان می‌دهد؟ از قبل هم به حالت پنهان در زیر پوشش بوده است.
نرگس مست نگر تبشی و منغر در دست
چون زر پخته مرکب شده در نقره ی خام
هوش مصنوعی: نرگس شاداب را ببین که چگونه در دست من قرار دارد، مانند طلا که در نقره خام ذوب شده است.
آفتابت بر آورده سر از روز سپید
یا سهیلست مقارن شده با ماه تمام
هوش مصنوعی: ای آفتاب، تو روز را روشن کردی و اکنون در آسمان، با ماه کامل در کنار ستاره‌ای درخشان قرار گرفته‌ای.
در چنین وقت چه خوش باشد اگر دست دهد
صبحدم با صنمی لاله رخ و سرو قیام
هوش مصنوعی: در چنین لحظاتی، بسیار دلپذیر خواهد بود اگر صبح زود فرصتی فراهم شود که با معشوقی با چهره زیبا و قامتی همچون سرو روبه‌رو شوم.
شمس قرّابه سپهر و گل قنّینه چمن
بدر میدان افق و پیر درون صافی جام
هوش مصنوعی: خورشید در آسمان مانند قرابه‌ای درخشان است و گل قنّینه در چمن، جلوه‌ای زیبا دارد. در میدان افق، منظره‌ای دیدنی است و پیر درون جام، حالتی عمیق و شفاف دارد.
آفتاب از مه نو جوی درین یکدوسه روز
پیش از آن کزره یکساله رسد ماه صیام
هوش مصنوعی: خورشید از ماه نو خارج می‌شود و در این یکی دو روز پیش از آنکه ماه رمضان کامل شود، بر زمین تابش می‌کند.
یا بجز سایه ی اقبال خداوند مخواه
کافتاب از نظرش نور و شرف گیرد وام
هوش مصنوعی: فقط از لطف و رحمت خداوند انتظار داشته باش و نخواه که چیزی دیگری برایت نور و ارزش به ارمغان بیاورد.
اختر برج سخا بحر هنر کهف بشر
گوهر درج بهاکان کرم فخر کرام
هوش مصنوعی: در این بیت به شخصی با ویژگی‌های برجسته و نیکو اشاره شده است. او مانند ستاره‌ای در بین دیگران می‌درخشد و نماد سخاوت و هنر است. او همچنین به عنوان پناهگاهی برای انسان‌ها و مظهر ارزش و فضیلت به شمار می‌رود. این فرد، مایه افتخار و فخر برای دیگران و دارای ویژگی‌های برجسته‌ای است که او را از دیگران متمایز می‌کند.
شمس داد و دول و دین زکریا که جهان
از سر کلک قضا قدرت او یافت نظام
هوش مصنوعی: شمس، داد و دول و دین زکریا باعث شدند که جهان به خاطر قلم سرنوشت، قدرت او را به نظم درآورد.
انک هر صبح شهنشاه سراپرده چرخ
از ره بام بدرگاه وی آید بسلام
هوش مصنوعی: هر صبح، شاه بزرگ آسمان از بالای بام به سوی درگاه او می‌آید و سلام می‌کند.
بیت معمور بگرد در او کرده طواف
کعبه بر رکن حریم حرمش کرده مقام
هوش مصنوعی: در میان این مکان مقدس، شخصی به دور آن می‌چرخد و همچون حاجی که به دور کعبه طواف می‌کند، در این حریم امن به عبادت و نزدیکی به خداوند می‌پردازد.
گر صریر قلمش گوش کند تیر دبیر
بچکد همچو قلم خون سیاهش ز مسام
هوش مصنوعی: اگر کسی به صدای قلم او گوش دهد، گویی تیر قلم دبیر از آن خون می‌چکد، مانند چکه‌های سیاه جوهر.
هر که او هندوی آن خامه ی مصری گردد
همچو شمشیر برآرد بجهانگیری نام
هوش مصنوعی: هر کسی که در قرنطینه‌ای از منابع و افکار متنوع قرار بگیرد، مانند شمشیری خواهد شد که برای کسب قدرت و اقتدار در جهان قیام می‌کند.
ایکه با حلم تو شد مرتفع از چرخ شتاب
ویکه با باس تو شد منقطع از کوه آرام
هوش مصنوعی: شما با صبر و بردباری خود، سرعت گردش زمان را کم کرده‌اید و همچنین با قدرت شما، آرامش کوه‌ها از هم جدا شده است.
آتش تیغ تو در خانه ی خورشید مقیم
باده ی مهر تو در ساغر ناهید مدام
هوش مصنوعی: تیغ تو مانند آتش در منزل خورشید جایی دارد و همیشه عشق و محبت تو در جام ناهید جاری است.
نرگس از شوق لقای تو همه عین نظر
سوسن از حرص ثنای تو همه محض کلام
هوش مصنوعی: نرگس به خاطر دیدار تو، از شادی دیوانه شده و سوسن به خاطر امید ستایش تو، فقط در صحبت‌ها غرق شده است.
قاصر از ضبط مقادیر جلالت ادراک
عاجز از نقش تصاویر کمالت اقلام
هوش مصنوعی: درک و فهم عظمت تو فراتر از قابلیت‌های انسانی است و به وضوح نمی‌توان زیبایی‌ها و کمالات تو را به زبان آورد.
شاه خنجر کش لعل افسر پیروزه سریر
بر فراز شرف قصر تو چوبک زن بام
هوش مصنوعی: شاهی با خنجر در دست، که نگینی از سنگ زرد بر سر دارد، بر بالای تختی در قصر تو نشسته و با چوبک به بام می‌زند.
بسته چون سبع مثانی ز پی رفعت و قدر
آسمان آیت اخلاص تو بر هفت اندام
هوش مصنوعی: چون سبع مثانی بسته شده‌اند به سوی بلندی و مقام آسمان، آیه‌ی اخلاص تو بر هفت اندام نمایان است.
بر دم شیر زند مور بدور تو گره
بر سر پیل کشد پشه به عهد تو لگام
هوش مصنوعی: مور کوچک در مقابل خطر بزرگترین موجودات، به مانند شیر، می‌ایستد و به این ترتیب، می‌فهمیم که حتی موجودات کوچک نیز می‌توانند در مقابل چالش‌ها مقاوم باشند. پشه‌ای که برای تعهدش به تو، افساری برای فیل می‌بندد، نمادی از تلاش و اراده است، حتی اگر اندازه‌اش کوچک باشد. این تصویر نشان‌دهنده قدرت و اهمیت عزم و اراده، حتی در وجود افراد یا مخلوقات کوچکتر است.
گرنه بیرنگ زدی لطف تو بر لوح وجود
نقش اطفال مصوّر نشدی در ارحام
هوش مصنوعی: اگر لطف تو به رنگی غیر از رنگی است، پس بر این کاغذ وجود هیچ تصویری از نقش و نگار‌های زیبا شکل نگرفته است.
زیور فطرت و آرایش ابداع توئی
زان سبب شب گهرت واسطه عقد انام
هوش مصنوعی: زیبایی فطرت و جلوه‌ی آفرینش تو هستی. به همین دلیل شب‌های تو واسطه‌ای برای پیوند آفرینش است.
اهتمام تو کند نشر قوای ارواح
انتقام تو کند قطع نمای اجسام
هوش مصنوعی: تلاش و کوشش تو باعث می‌شود که نیروهای روحی به حرکت درآیند و در عوض، جسم‌ها به حالت ایستایی درمی‌آیند.
خون بگرید ز نهیب سر تیغ تو اجل
آب گردد ز حیای کف دست تو غمام
هوش مصنوعی: از شدت تهدید و خطرات ناشی از سر تیغ تو، خون به چشم می‌آید و مرگ به خاطر شرم دست تو، مانند آب می‌شود.
چرخ اگر نفخه ی خلق تو کند استنشاق
گرددش پر نفس نافه ی تا تار مشام
هوش مصنوعی: اگر چرخ (سرنوشت) با نفست تماس بگیرد، مانند بوی گیسوانت در هوا پخش می‌شود و همه جا را پر از عطر و نفس تو می‌کند.
صبح آتش دل اگر دم ز نهیب تو زند
بگسلد مشرقی تیز رو مهر زمام
هوش مصنوعی: اگر صبحگاه آتش دل من بر اثر صدا و هیجان تو بر افروخته شود، خورشید تند و تیز از سمت مشرق به حرکت درخواهد آمد.
بکر فکرم که به مدح تو بود سحر حلال
از تواضع بر او خاک شود بیت حرام
هوش مصنوعی: ذهن پاک و خالص من که فقط به ستایش تو پرداخته است، صبحگاهی از تعظیم و ادب به تو، به گونه‌ای می‌شود که شعر ناپاک و نادرست از بین برود.
تا بود قاعده ی دور و تسلسل باطل
تا بود لازمه جنبش افلاک دوام
هوش مصنوعی: تا زمانی که قانون دور و تسلسل وجود دارد، حرکت دائمی آسمان‌ها نیز ادامه دارد.
باد اقبال ترا دور و تسلسل لازم
باد عمر تو چو دوران فلک بی فرجام
هوش مصنوعی: توفیق و شانس تو همیشه دور از دسترس باشد و عمرت مانند دورهای آسمان، بی‌انتها و بی‌پایان بگذرد.
ساقی طبع ترا دردی گیتی شده صاف
رایض حکم ترا توسن گردون شده رام
هوش مصنوعی: ای ساقی، روح و طبع تو به تسلط بر دردهای این دنیا نائل آمده و به آرامش رسیده است. تو با حکمت و آگاهی، شریط زندگی را به گونه‌ای سامان داده‌ای که همچون اسب چابک، گردون (جهان) می‌چرخد و به راحتی حرکت می‌کند.