گنجور

شمارهٔ ۳۵ - فی الافتخارات و المباهات

سطریست هر دو کون از اوراق دفترم
حرفیست کاف و نون ز حروف محررّم
کرسی نهند تخت نشینان عرشیم
میدان دهند شاهسواران اخترم
چون در سرادقات معانی کنم نزول
طاوس سدره مروحه سازد ز شهپرم
ناهید کیست مطربی از بزم فکرتم
خورشید چیست پرتوی از رای انورم
سلطان نشان عقل ندیمی ز مجلسم
قاضی القضاة چرخ گواهی ز محضرم
تیر دبیر منشی دیوان حکمتم
بدر منیر شمسه ی ایوان منظرم
شاه فلک تبیره زن خیل همتّم
پیر خرد خریطه کش طفل خاطرم
آب حیات مرده ی طبع چو آتشم
و آب نبات تشنه ی لفظ چو شکّرم
معراج روح عقد انابیب خامه ام
منهاج علم سطر حواشی دفترم
مفتاح فضل صیغه قانون منطقم
مصباح عقل شعشعه ی طبع از هرم
من سالک مسالک اطوار حیرتم
من مالک ممالک اسرار دلبرم
باشد بگرد مرکز مهرش مدار من
زین رو مدار مرکز چرح مدوّرم
راتب ستان شش جهت و هفت کوکبم
میراث گیرنه پدر و چار مادرم
سرورم شگفت نیست که آزادم از جهان
بحرم عجب مدار که اصلیست گوهرم
هستم محیط نقطه ی خاکی وزین قبل
در خویش غرقه گشته که دریای اخضرم
دارم هوای کنگره قصر کبریا
بگذار تا ازین قفس خاک بر پرم
در بوته ام مسوز که اکسیر اعظمم
در آتشم مدار که کبریت احمرم
بادم ولی ز خاک طریقت مرکبم
خاکم ولی بآب حقیقت مخمّرم
ویرانه ام بصورت و گنج معانیم
پروانه ام بمعنی و شمع منوّرم
دیوانه ام ز مستی و عقل مجردّم
بیگانه ام ز هستی و روح مطهرم
مختار روزگارم اگر ردّ عالمم
فخر مکوناتم اگر عار کشورم
بر بارگی روم که سپهر مکوکبم
در خاک کی شوم که محیط معقّرم
بر بام عقل نوبت فرزانگی زنم
وز جام عشق جرعه ی دیوانگی خورم
کی بر بساط خاک زنم خیمه وقوف
زینسان که دال بعالم جانست رهبرم
خواجو از آستانه درگاه کبریا
تا از تو نگذرم نتوانم که بگذرم

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سطریست هر دو کون از اوراق دفترم
حرفیست کاف و نون ز حروف محررّم
هوش مصنوعی: در نوشتار من، هر دو جهان به طور همزمان در یک جمله نمایان شده‌اند، و این جمله تنها حروفی از یک کلمه خاص را در بر دارد که به نوعی در ارتباط با موضوعی مقدس و ویژه است.
کرسی نهند تخت نشینان عرشیم
میدان دهند شاهسواران اخترم
هوش مصنوعی: نشستن روی کرسی از روی احترام و مقام است، ما در آسمان‌نشینی همچون پادشاهان در عرش قرار داریم. همچنین در میدان جنگ به اوج قدرت و bravado خود می‌رسیم.
چون در سرادقات معانی کنم نزول
طاوس سدره مروحه سازد ز شهپرم
هوش مصنوعی: وقتی به عمق معانی و مفاهیم می‌رسم، مانند طاووسی که در باغ سدره نشسته، پرواز می‌کنم و زیبایی و جلوه‌ای از خود نشان می‌دهم.
ناهید کیست مطربی از بزم فکرتم
خورشید چیست پرتوی از رای انورم
هوش مصنوعی: ناهید کیست که مانند یک مطرب در بزم تفکر من می‌رقصد و خورشید چیست که همچون نوری در افکار روشن من می‌تابد؟
سلطان نشان عقل ندیمی ز مجلسم
قاضی القضاة چرخ گواهی ز محضرم
هوش مصنوعی: من در مجلس خود نشانی از خرد و عقل ندارم، اما قاضی حاکم بر همه امور در اینجا حضور دارد و جهان برای شهادت بر این موضوع گواهی می‌دهد.
تیر دبیر منشی دیوان حکمتم
بدر منیر شمسه ی ایوان منظرم
هوش مصنوعی: تیر دانش و قلم من همچون نور روشنی‌بخش درگاه معارف و بینش من است.
شاه فلک تبیره زن خیل همتّم
پیر خرد خریطه کش طفل خاطرم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که پادشاه آسمان، با قدرت و عظمت خود، بر گروهی از اراده‌ها و تلاش‌های من مسلط است. همچنین، تجربیات و دانایی‌های قدیمی، به نوعی در دل و ذهن من همانند یک گنجینه ارزشمند جای دارد، که آن را با محبت و احترام به یاد می‌آورم.
آب حیات مرده ی طبع چو آتشم
و آب نبات تشنه ی لفظ چو شکّرم
هوش مصنوعی: من مانند آتش هستم که آب حیات به طبع مرده‌ام را زنده می‌کند، و واژه‌ها مانند تکه‌های آبنباتی هستند که تشنه‌اند.
معراج روح عقد انابیب خامه ام
منهاج علم سطر حواشی دفترم
هوش مصنوعی: عروج روح من از طریق نوشته‌ها و قلمم به مسیر علم و دانش وابسته است، و متن زندگی‌ام در حاشیه‌های دفترم نقش بسته است.
مفتاح فضل صیغه قانون منطقم
مصباح عقل شعشعه ی طبع از هرم
هوش مصنوعی: کلید فضیلت، زبانی که منطق مرا سامان می‌دهد، چراغ عقل است که از توانایی و استعداد طبیعی‌ام روشنایی می‌گیرد.
من سالک مسالک اطوار حیرتم
من مالک ممالک اسرار دلبرم
هوش مصنوعی: من در سفر به سرزمین‌های شگفتی‌های وجودم هستم و صاحب دنیای رازها و اسرار محبوبم.
باشد بگرد مرکز مهرش مدار من
زین رو مدار مرکز چرح مدوّرم
هوش مصنوعی: در گرداگرد عشق او گردش می‌کنم و از این رو، به دور مرکز زندگی‌ام نمی‌چرخم.
راتب ستان شش جهت و هفت کوکبم
میراث گیرنه پدر و چار مادرم
هوش مصنوعی: من از همه جهات درخشان و پربار هستم و میراث من تنها از پدر و مادر نیست، بلکه جامع و گسترده است.
سرورم شگفت نیست که آزادم از جهان
بحرم عجب مدار که اصلیست گوهرم
هوش مصنوعی: عزیزم، جای شگفتی نیست که من از دنیا آزاد شده‌ام. تعجب نکن که من یک گوهر اصلی و با ارزش هستم.
هستم محیط نقطه ی خاکی وزین قبل
در خویش غرقه گشته که دریای اخضرم
هوش مصنوعی: من در فضای گسترده‌ای قرار دارم و در درون خود، غرق در عمق خاکی و سنگین هستم، همانند دریای سبز که درون من در جریان است.
دارم هوای کنگره قصر کبریا
بگذار تا ازین قفس خاک بر پرم
هوش مصنوعی: نقشه‌ام سفر به جایی بزرگ و باعظمت است. بگذار که از این دنیای مادی و محدود خالی شوم و به آزادی برسم.
در بوته ام مسوز که اکسیر اعظمم
در آتشم مدار که کبریت احمرم
هوش مصنوعی: نزار، جانم را در آتش نیفکن، زیرا من در درون خود گوهری ارزشمند دارم که نباید به سادگی از بین برود.
بادم ولی ز خاک طریقت مرکبم
خاکم ولی بآب حقیقت مخمّرم
هوش مصنوعی: من از خاک هستم اما سوار بر راه حقیقت. اگرچه خودم خاکم، اما در عمق حقیقتی که همان آب است، در هم آمیخته‌ام.
ویرانه ام بصورت و گنج معانیم
پروانه ام بمعنی و شمع منوّرم
هوش مصنوعی: من در ظاهر مانند یک ویرانه هستم، ولی در حقیقت از درون، گنجینه‌ای از معانی و ارزش‌ها دارم. همچنین مانند پروانه‌ای هستم که به معنای عمیق زندگی می‌پردازد و شمعی هستم که نور و روشنی را به دیگران هدیه می‌دهد.
دیوانه ام ز مستی و عقل مجردّم
بیگانه ام ز هستی و روح مطهرم
هوش مصنوعی: من از مستی دیوانه شده‌ام و به خاطر این حال، عقل و فکر عادی‌ام را از دست داده‌ام. همچنین از وجود مادی خود فاصله گرفته‌ام و روح پاک و پاکیزه‌ای دارم.
مختار روزگارم اگر ردّ عالمم
فخر مکوناتم اگر عار کشورم
هوش مصنوعی: من در این روزگار آزاد و مختار هستم، اگرچه در علم عقب‌مانده‌ام، اما به خود می‌بالم که وجودم در این جهان ارزشمند است، حتی اگر به عنوان یک بیگانه در وطنم شناخته شوم.
بر بارگی روم که سپهر مکوکبم
در خاک کی شوم که محیط معقّرم
هوش مصنوعی: به دنیای زیبای خود می‌روم، جایی که ستاره‌ها در آسمان به من می‌نگرند. هرگز نمی‌خواهم به خاک برگردم، زیرا این مکان خاص و معنوی برایم اهمیتی خاص دارد.
بر بام عقل نوبت فرزانگی زنم
وز جام عشق جرعه ی دیوانگی خورم
هوش مصنوعی: بر فراز عقل و اندیشه، از خردمندی و دانش سخن می‌گویم و از عشق پیاله‌ای می‌نوشم که مرا به شیدایی و جنون می‌کشاند.
کی بر بساط خاک زنم خیمه وقوف
زینسان که دال بعالم جانست رهبرم
هوش مصنوعی: من در این دنیای خاکی چطور می‌توانم موقتی بمانم، وقتی که این حالت به خودی خود می‌تواند راهی به سوی عالم جان و روح من باشد.
خواجو از آستانه درگاه کبریا
تا از تو نگذرم نتوانم که بگذرم
هوش مصنوعی: خواجو می‌گوید که تا زمانی که از آستان پرواز بزرگ و مقدس تو نگذرم، توان عبور از عشق و جذبه‌ات را نخواهم داشت. به عبارتی، نمی‌توانم از عشق و محبت تو کنار بگذارم تا زمانی که به مقام والای تو نرسیده‌ام.