گنجور

شمارهٔ ۹۸

چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد
خروش و ناله ز اهل نشست برخیزد
خیال باده ی صافی ز سر برون کردن
کجا ز دست من می پرست برخیزد
چنین که شمع سر افشاند و از قدم ننشست
گمان مبر که کسی را ز دست برخیزد
گهی که شست گشاید هزار نعره زه
نگار صف شکنم را ز شست برخیزد
معینست که آنماه پیکر از سر مهر
کنون که عهد مودت شکست برخیزد
شبی دراز بسا ناله ی دل مجروح
کزان دو زلف دلاویز پست برخیزد
کسی که خاک شود در لحد پس از صد سال
ببوی آن سر زلف چو شست برخیزد
زرشک آنک تو با هر که هست بنشینی
روان من ز سر هر چه هست برخیزد
چو چشم مست تو خواجو بحشر یاد کند
ز خوابگاه عدم نیمه مست برخیزد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چو ترک مهوشم از خواب مست برخیزد
خروش و ناله ز اهل نشست برخیزد
هوش مصنوعی: وقتی معشوق زیبا و دلربای من از خواب بیدار می‌شود، تمام اهل مجلس به حالتی ناله و فریاد در می‌آیند.
خیال باده ی صافی ز سر برون کردن
کجا ز دست من می پرست برخیزد
هوش مصنوعی: تصور کردن نوشیدن شراب زلال، کجا می‌تواند از دل من بیرون برود و مرا رها کند؟
چنین که شمع سر افشاند و از قدم ننشست
گمان مبر که کسی را ز دست برخیزد
هوش مصنوعی: شمع در حال سوزش و نورافشانی است، اما از جایش حرکت نمی‌کند. بنابراین، فکر نکن که کسی از او کمک خواهد گرفت یا به دست او نجات خواهد یافت.
گهی که شست گشاید هزار نعره زه
نگار صف شکنم را ز شست برخیزد
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، وقتی محبوبم دستش را باز می‌کند، صدایی هزاران بار از دل من به گوش می‌رسد و من از شگفتی و شادی به پا می‌خیزم.
معینست که آنماه پیکر از سر مهر
کنون که عهد مودت شکست برخیزد
هوش مصنوعی: بدون شک، آن معشوق که با زیبایی‌اش همه را مسحور می‌کند، اکنون که رابطه‌مان به هم خورده، از خواب برخواهد خاست.
شبی دراز بسا ناله ی دل مجروح
کزان دو زلف دلاویز پست برخیزد
هوش مصنوعی: یک شب طولانی، صدای دل رنجیده‌ای به گوش می‌رسد که از زیبایی‌های دو زلف دلربا برمی‌خیزد.
کسی که خاک شود در لحد پس از صد سال
ببوی آن سر زلف چو شست برخیزد
هوش مصنوعی: کسی که در خاک قَبر به خواب می‌رود، حتی بعد از صد سال، بوی زیبای آن موی سیاه یادآور او خواهد بود و گویی از خواب برخاسته است.
زرشک آنک تو با هر که هست بنشینی
روان من ز سر هر چه هست برخیزد
هوش مصنوعی: زرشکی که تو با هر کسی که نشسته‌ای، روان من از هر چیزی که هست، برمی‌خیزد.
چو چشم مست تو خواجو بحشر یاد کند
ز خوابگاه عدم نیمه مست برخیزد
هوش مصنوعی: وقتی چشمان مست تو به یاد حشر (زندگی پس از مرگ) می‌افتند، کسی که در خواب عدم به سر می‌برد، نیمه مست و بی‌خبر از واقعیت، بیدار می‌شود.