گنجور

شمارهٔ ۸۹

کس نیست که دست من غمخوار بگیرد
یا دادم از آن دلبر عیار بگیرد
هر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخی
جیب من دلخسته ی بیمار بگیرد
کی بار دهد شاخ امید من اگر یار
ترک من بیچاره بیکبار بگیرد
فرهاد چو یاد آورد از شکر شیرین
خوناب دلش دامن کهسار بگیرد
سیلاب سِرِشکست که هنگام عزیمت
پیش ره یاران وفادار بگیرد
ساقی بده آن می که دل لاله ی سیراب
بی باده ی گلرنگ ز گلزار بگیرد
هر دم که در آن نرگس پر خواب تو بینم
خون جگرم دیده بیدار بگیرد
ترسم که بر آرم نفسی از دل پر درد
و آئینه رخسار تو زنگار بگیرد
چون نافه ی تاتار دلم خون شود از غم
چون گرد مهت نافه ی تاتار بگیرد
خواجو ز چه معنی ز برای قدحی می
هر لحظه در خانه ی خمّار بگیرد

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

کس نیست که دست من غمخوار بگیرد
یا دادم از آن دلبر عیار بگیرد
هوش مصنوعی: هیچ کس نیست که دردی از من بشنود یا کمکی بکند و یا از محبوب فریبنده‌ام چیزی به من بدهد.
هر لحظه سرشکم بدود گرم و بشوخی
جیب من دلخسته ی بیمار بگیرد
هوش مصنوعی: هر لحظه اشک من با حرارت بریزد و به شوخی، جیب دلbroken و بیمار من را پر کند.
کی بار دهد شاخ امید من اگر یار
ترک من بیچاره بیکبار بگیرد
هوش مصنوعی: کی کسی به من کمک می‌کند و امیدهایم را زنده می‌کند اگر عشق من، که ترک کرده، باز هم داوطلبانه مرا در آغوش نگیرد؟
فرهاد چو یاد آورد از شکر شیرین
خوناب دلش دامن کهسار بگیرد
هوش مصنوعی: فرهاد هنگامی که به یاد شکرین و شیرین می‌افتد، دلش پر از درد و حسرت می‌شود و تلاشی می‌کند که دامن کوه را به دست بگیرد.
سیلاب سِرِشکست که هنگام عزیمت
پیش ره یاران وفادار بگیرد
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، اشک‌ها به خاطر درد فراق سرازیر می‌شوند و انسان به یاد دوستان وفادارش می‌افتد.
ساقی بده آن می که دل لاله ی سیراب
بی باده ی گلرنگ ز گلزار بگیرد
هوش مصنوعی: ای ساقی، آن نوشیدنی را به من بده که دلی شاداب و زنده را مثل لاله‌ای شاداب، با رنگ گل‌های زیبا سیراب کند.
هر دم که در آن نرگس پر خواب تو بینم
خون جگرم دیده بیدار بگیرد
هوش مصنوعی: هر لحظه که در خواب نرگس تو را می‌بینم، درد دل و غم از دست دادن تو روز به روز بیشتر می‌شود و قلبم را به شدت می‌فشارد.
ترسم که بر آرم نفسی از دل پر درد
و آئینه رخسار تو زنگار بگیرد
هوش مصنوعی: می‌ترسم که روزی از دل پر از درد و غمم نفسی بزنم و چهره‌ی زیبای تو تحت تأثیر این غم قرار بگیرد و کدورت به خود بگیرد.
چون نافه ی تاتار دلم خون شود از غم
چون گرد مهت نافه ی تاتار بگیرد
هوش مصنوعی: وقتی که دل من به خاطر غم، مانند نافه‌ای تاتاری به شدت خونین شود، همانند گردی که بر دور چهره‌ات می‌چرخد، حالم تحت تأثیر قرار می‌گیرد.
خواجو ز چه معنی ز برای قدحی می
هر لحظه در خانه ی خمّار بگیرد
هوش مصنوعی: خواجو به دنبال این است که بفهمد چه دلیلی دارد که هر لحظه به خانه شراب‌فروش برود و قدحی از می بگیرد.